the other side of the world

Part : ⁶
.
.
.
𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓽𝓱𝓮𝓻 𝓼𝓲𝓭𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭
‌‌‌    ∩_∩ („• ֊ •„) •━━∪∪━━•

<< نویسنده >>
دیگه جین مرده بود . تهیونگ خیلی حالش بد بود . یونگی به قصر تهیونگ رسیده بود . اون رو بغل کرده بود تا آرومش کنه .
یونگی : هی پسر ، میدونم خیلی سخته ولی پدرت بهت امید داره . باید قوی باشی . اون دوست نداره گریه کنی .

تهیونگ : راست میگی من باید قوی باشم نباید گریه کنم .

یونگی : افرین پسر خودشه .

<< تهیونگ >>
ولی من عاشق یه فرشته هستم . نه تهیونگ تو نباید عاشق باشی مخصوصا عاشق یه فرشته .

<< نویسنده >>
<< قصر کوک >>
کوک همچنان در حال فکر کردن به اون پسر بود .

<< کوک >>
نه نه نه . من نباید عاشق یه شیطان باشم .

<< نویسنده >>
جیهوپ که بهترین دوست کوک توی این دنیا بود از سفرش برگشت . رفت به قصر کوک و به داخل اتاقش رفت .

جیهوپ : چطوری فرشته 100 ساله ؟

<< نویسنده >>
کوک نمیدونست این کیه . برای همین گفت ...

کوک : ببخشید من یه دقیقه میرم بیرون .

<< نویسنده >>
و سری از اتاق بیرون اومد و اسم جیمین رو صدا زد .جیمین ظاهر شد .

جیمین : چیشده ؟

کوک : جیمین این کیه تو اتاق من ؟

جیمین : اسمش جیهوپ هست . اون بهترین دوست تو ، توی این دنیاست .

𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓽𝓱𝓮𝓻 𝓼𝓲𝓭𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭
‌‌‌    ∩_∩ („• ֊ •„) •━━∪∪━━•
( بچه ها مریضم ولی دیدم چون گناه داشتین براتون گذاشتم مخصوصا برا بعضیاتون که خیلی مشتاق بودین 😂🙃 )
.
.
.
لایک و فالو یادت نره خوشگله :)
دیدگاه ها (۳)

the other side of the world

the other side of the world

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط