مجبورم بخاطر درسام پارتا ی کوتاه تری بزارم
#عشق_خریدنی
사랑 쇼핑
ولی من تا رفتم توی اون کوچه غیبشون زده بود
کوچه هم دو طرفه بود
شانسی رفتم تو یکی از کوچه ها داشتم می رفتم که گوشیم زنگ خورد ا/ت بود جواب دادم گفتم:
الو...... الو ا/ت کجاییی
ا/ت:کوک اینا منو گرفتن زود خودتو برسون لوکیشن برات میفرستم (با صدای گرفته)
کوک :الو.... الو... ا/ت( منتظر بودم که لوکیشنو برام بفرسته ا/ت)
3مین بعد
کوک(بالاخره لوکیشنو فرستاد برام جادش سختو پیچ در پیچ بود ولی به هر حال رسیدم دم در یه
ساختمون متروکه خیلی تر سناک بود با خودم گفتم خاک تو سرت از ی خونه می ترسی و با ترس
رفتم داخل خیلی تاریک بود گوشیمو در اورم و فلششو روشن کردم رفتم جلو تر که ی چیزی خورد تو سرم و بی هوش شدم............
بلایک کین بعد تو کامنتا بگین
پارت بعد 🗿✨😂
بیب بریم پارت بدی 🐼 🧚🏻♀️
사랑 쇼핑
ولی من تا رفتم توی اون کوچه غیبشون زده بود
کوچه هم دو طرفه بود
شانسی رفتم تو یکی از کوچه ها داشتم می رفتم که گوشیم زنگ خورد ا/ت بود جواب دادم گفتم:
الو...... الو ا/ت کجاییی
ا/ت:کوک اینا منو گرفتن زود خودتو برسون لوکیشن برات میفرستم (با صدای گرفته)
کوک :الو.... الو... ا/ت( منتظر بودم که لوکیشنو برام بفرسته ا/ت)
3مین بعد
کوک(بالاخره لوکیشنو فرستاد برام جادش سختو پیچ در پیچ بود ولی به هر حال رسیدم دم در یه
ساختمون متروکه خیلی تر سناک بود با خودم گفتم خاک تو سرت از ی خونه می ترسی و با ترس
رفتم داخل خیلی تاریک بود گوشیمو در اورم و فلششو روشن کردم رفتم جلو تر که ی چیزی خورد تو سرم و بی هوش شدم............
بلایک کین بعد تو کامنتا بگین
پارت بعد 🗿✨😂
بیب بریم پارت بدی 🐼 🧚🏻♀️
۲۰.۱k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.