بلایکین منتظر پارت بعد باشین

#عشق_خریدنی

사랑 쇼핑


ی چی خورد توی سرم و بی هوش شدم
دیگه هیچی نفهمیدم چشمامو که باز کردم دست و پام با طناب به صندلی بسته شده بود داشتم تکون می خورد که یکی گفت:
تکون نخور تلاشت بی فایدس
کوک :کانگ هو (رقیب کوک) بلاخره کرمتو ریختی
کانگ هو : با اربابت درس صحبت کن
کوک:ارباب عاا هشیش زدی بردارم 🗿
کانگ هو :تو از الان برای من خدمت می کنی وگرنه کو چولوتو میکشم
کوک:کوچولوم؟ (ا/ت رو با صندلی اورد جلو و چونشو گرفتو گفت)
کانگ هو :اگه کاری که میگم برام انجام ندی این خر گوش کوچولو رو به قدری جلوت عزاب میدم که چشمات دراد
کوک. :هیی این قضیه بین منو توعه کاری به ا/ت نداشته باشه
کانگ هو: پس که اینطور اسمش اینه چه ناز چند وقت دیگه اسمت روی یه سنگه سیاهه
کوک:دهنتو ببند عوضی من کاری برات نمی کنم ا/ت رو هم ازت پس میگیرم
کانگ هو :که این طور
کوک :کانگ هو دستشو برد
سمت یقه ا/ت و دکمه هاشو یکی یکی باز کرد بعد
پیرنشو در اورد داشت معلوم نبود چی
به ا/ت داده که اون جوری خابیدهه.........


بلایک بیب بریم پارت بدی 🐼 🧚🏻‍♀️
دیدگاه ها (۱۰)

بلایکین تا پارت بعد منتظر باشید ✨💅

بلایک فرزندم 🗿 ✨

مجبورم بخاطر درسام پارتا ی کوتاه تری بزارم

#عشق_خریدنی 사랑 쇼핑

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط