گفت

گفت:
همه ش که نباید توو فکر اتفاقای افتاده باشی،
گاهی هم باید به اتفاقای نیفتاده فکر کنی.
به پاهات فکر کن که هنوز داریشون،
به چشمات که هنوز سر جاشونن،
به خونه ات که هنوز سیل نبرده تش،
به مادرت که هنوز زنده اس.
بالاخره یه چیزایی توو زندگی هست که اتفاق نیفتادن
و تو میتونی به خاطر همونا خوشحال باشی.
گفتم پس عشق چی؟ آخه هنوز توو عمرم عاشق نشدم.
گفت:
راستشو بخوای
عشق تنها چیزیه که نمیدونی اتفاق افتادنش بهتره
یا اتفاق نیفتادنش

👤ﺑﺎﺑﻚ ﺯﻣﺎﻧﻲ
دیدگاه ها (۰)

تو نباشی؛ چرا دو صندلی؟!تو نباشی؛ چرا دو پنجره؛ دو تخت؟!….تو...

#داستان_کوتاهدختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نام...

آرام باش همراهِ من...کسی چه می‌داند شاید همین فردا چشممان به...

نوشته بود:«گاهی‌وقتا حس می‌کنم روح آدما بین چرخ دنده‌ها اسیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط