اسفند خواهش پسربچه ای ست وسط
اسفند خواهش پسربچه ای ست وسط
پیادہ رو ڪه ماهی قرمز می خواهم
شوق زوجی ست ڪه در شلوغ ترین عصر
شهر به دنبال لباس نامزدی مغازہ ها را
می گردند
حال خوش دستفروشی ست ڪه می تواند
چند روزی بی دغدغه ی مأمورین بساط ڪند
قول پدری ست به دخترش ڪه بازار شب عید خوب ست لباس عید جور ست
امید یڪ بیمار سرطانی ست به بهار به رویش دوبارہ ی موهایش
غرغر دخترڪی ست ڪه به اجبار مادر باید دستی به سر و روی اتاقش بڪشد
شڪ و تردید پیچاندن ڪلاس ها از بیستم یا بیست و هفتم اسفند
حس هم آغوشی گربه های روی بام و عطر گندم هایی ڪه ڪمڪم باید سبز شوند
عطر خوشی ست
بوی عیدی بوی ڪاغذ رنگی...
پیادہ رو ڪه ماهی قرمز می خواهم
شوق زوجی ست ڪه در شلوغ ترین عصر
شهر به دنبال لباس نامزدی مغازہ ها را
می گردند
حال خوش دستفروشی ست ڪه می تواند
چند روزی بی دغدغه ی مأمورین بساط ڪند
قول پدری ست به دخترش ڪه بازار شب عید خوب ست لباس عید جور ست
امید یڪ بیمار سرطانی ست به بهار به رویش دوبارہ ی موهایش
غرغر دخترڪی ست ڪه به اجبار مادر باید دستی به سر و روی اتاقش بڪشد
شڪ و تردید پیچاندن ڪلاس ها از بیستم یا بیست و هفتم اسفند
حس هم آغوشی گربه های روی بام و عطر گندم هایی ڪه ڪمڪم باید سبز شوند
عطر خوشی ست
بوی عیدی بوی ڪاغذ رنگی...
۴.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.