پنجره

پنجره!
بگشای از هم
چون کتابِ قصه‌ی خورشید
تا امیدم بازجوید
در صدف‌های دهانِ رنج
صبحِ مرواریدتابش را
به ژرفاژرفِ این دریای دورافتاده‌ی نومید!

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱۵)

-ارغوان؛این چه رازی‌ست؟که هر‌بار بهار با عزای دل ما می‌آید…✍...

سلام حضرتِ گره گشا مهدی جانزندگی هایمان فقط دست ...

My angel ( the last part ) ( پرش زمانی به صبح ) بازتاب نور خ...

من راوی گذشته های دورم....جهان رنگ عوض کرده و پنجره ها باز ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط