ما بدهکاریم . به تمام شب هایی که میشد بخوابیم و خواب بهشت
ما بدهکاریم . به تمام شبهایی که میشد بخوابیم و خواب بهشت ببینیم و بیدارماندیم و جهنم را تجربه کردیم . به تمام آن خوابها بدهکاریم . بدهکاریم به تمام گریه های نکرده که پنهان کردیم پشت غرور و دروغ و دوری . بدهکاریم به آغوش هایی که پر نکردیم ، یا نشد یا نخواستیم . بدهکاریم به تمام نوازشها که پرهیز کردیم از آنها با کودکانه ترین دلایل . بدهکاریم به عطر تن هم که دورماندیم و حس نکردیم . بدهکاریم به تمام یکی شدن ها که با هزار بهانه از آنها گریختیم - از همه احمقانه تر این بهانه ، این جمله : من از تنهاییم لذت می برم ... - . به تمام آرامشها که میشد با بودنمان ببخشیم و نبخشیدیم و با خودمان فکر کردیم بعدا که تشنهتر شد ....
بدهکاریم . به آن آدمهای بیکس غمگین که صبحها از آینه به ما نگاه میکنند و چشمان سرخ بی خوابشان همیشه خدا پر از حزن است و بیصدا دارند پیر میشوند . چه حساب سنگینی داریم با خودمان .....
بدهکاریم . به آن آدمهای بیکس غمگین که صبحها از آینه به ما نگاه میکنند و چشمان سرخ بی خوابشان همیشه خدا پر از حزن است و بیصدا دارند پیر میشوند . چه حساب سنگینی داریم با خودمان .....
۲.۰k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.