وقتی بابات میفروشتت به مافیای بزرگ و تو مجبور میشی ازدواج

وقتی بابات میفروشتت به مافیای بزرگ و تو مجبور میشی ازدواج کنی ...

سه پارتی
ا.ت+
جونگکوگ-
پدر ا.ت#
ویو ا.ت
امروز بالاخره دانشگاه تموم شد دارم میرم خونه در خونه که باز کردم دیدم یه پسر بزرگتر از من نشسته جلو بابام
#برو وسایلت و جمع کن
+چی چچرا بابا (لکنت)
#ایشون آقای جونگکوگ هستند من تو قمار باختمت
+چییییییی
#حاضر شو برو
علامت پدر کوک &
علامت مادر کوم﷼
&پسرم ا.ت رو ببر حالا که قراره زنت بشه
-باشه پدر ما میریم عمارت تا بیاین
﷼&باشه
منو برد تو ماشین و ماشین رو روشن کرد
-ببین من خودم دوست دختر دارم و فقط به اصرار پدر مادرم دارم یا تو جنده ازدواج میکنم
+من جنده نیستم(بغض)
-ببند هرزه خانم
رسیدیم خونشون خونه که قصررررر خیلی بزرگ بود
-امشب عروسیمونه برو می‌فرستم حاظرت کنن
+چشم (لکنت)
پرش زمانی ساعت هشت
لباسامو پوشیدم و رفتم پایین چقدر خوشگله
رفتیم تو سالن عروسی
(نمیدونم تو عروسی چیکار میکنن)
پرش زمانی عمارت
-ببین هرزه کوچولو اینجا یسری قانون داره که اجوما بهت میگه اجوماااااا
علامت اجوما@

یه سه پارتی جدید بلوبری هااا🫐🫐
دیدگاه ها (۰)

وقتی بابات میفروشتت به مافیای بزرگ و تو مجبور میشی ازدواج کن...

وقتی بابات میفروشتت به مافیای بزرگ و تو مجبور میشی ازدواج کن...

بلوبری هاااایه ایده دارمممم ولی نمیدونم خوشتون میاد یا نهمیخ...

خب این خیلیییییی کامنت مفیدی بوددد 😂😶اول از همه سلام به اونا...

پارت ۱۱ فیک مرز خون و عشق

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط