صبح یعنی

صبح یعنی :
بغلم باشی و بیدار شوم
تا که از عشقِ تو هُشیار شوم
بوسه ها بر لبِ یارَم بزنم
در همین حال زِ حالَش بِبَرم
بشوم مستِ حضورت در شام
صبح را با تو سرآغاز شوم


96_05_30
روز تجدید خاطره
پر از حس و شعف عاشقانه
شعر ناب حضور دلبرانه
صبح و آغاز دوباره دوست داشتن
دیدگاه ها (۹)

‎‌ آغوش تو سفارت بهشت روی زمین بود

نمی‌شود عاشقت نبودنمی‌شود..باید بودنت رامحکم بغل کرد؛ بوسید

بغلت ...مثل مخدر می مونه برام•

مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشندبند نمی آید دوست داشت...

پارت ۲۸:ویو رونا: یا خدا من میدونم این چی میگه ولی باید خودم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط