پارت 2/14
پارت 2/14
اوک کوکه
_خوش اومدین خانم لی
+مم..ممنون
رفتم روی مبل مشکی رنگی که بود نشستم
_خب خانم لی شما فقط باید یه برگه امضا کنین
+بله حتما
_رئیستون تمام کار هارو انجام داده
+اره
_حتما خیلی باهم صمیمی هستین
+به خودم مربوطه
یه نگاه ریزی بهم کرد و برگه رو تحویلم داد
امضاش کردم و بهش دادم
_فردا ساعت ۹اینجا باش
+میشه فردا یکم دیر بیام
_باشه اما بقیه روزا باید ساعت ۹ شرکت باشی برای عکاسی
+اوک
_میبینمت خانم لی
+فعلا
از اتاقش خارج شدم شتتت یعنی اون الان رئیسمهه فاک از شرکت خارج شدم که به یکی بر خوردم
*ایشش جلوتو نگاه کن
+درست حرف بزن
*نزنم چی؟
+ببین مث تو بیکار نیستم کارو زندگی دارم از جلوم گمشو اونور
*ععع درست حرف بزن دختره هرزه(داد)
با یه سیلی جوابش رو دادم که پرت زمین شد
_اینجا چه خبره
*این..این هرزه منو زد
پامو گذاشتم روی دستش
+یه بار دیگه تکرار کن(پامو فشار دادم)
*یه چیزی بهش بگو کوکیی
_به من نگو کوکیی
+مستر جئون لطفا دوست دخترتو جمع کن
اینو گفتم و از شرکتش خارج شدم و سوار ماشینم شدم از توی مانیتور ماشینم وارد سایت خونه شدم یه خونه دیدم خوسم اومد مث خونه قبلیم پنت هاوسه باید برم ببینمش
نه بزار برای فردا زنگ. زدم به جنی تا ادرس رو برام بفرسته
+الو جنی
جنی:ها
+ادرسو برام بفرست
جنی:اوکی پیوی
قطع کرد و ادرسو برام فرستاد به سمت فروشگاه رفتم بازم کلی خبرنگار
از ماشین پیاده شدم چندتا از نگه بانا سعی کردن جلوشون بگیرن اما بازم ادامه دادن
*خانم لی درسته که توی شرکت همسر سابقتون شروع به کار کردین
*میشه به سوالاتمون جواب بدین
*هنوزم حسی بهش دارین
+بله درسته به عنوان مدل توی شرکت اقای جئون شروع به کار کردم و خیر هیچ حسی بهشون ندارم و من الان با شخص دیگری هستم لطفا راجب این موضوع حرف تزنیم
اینو گفتم و وارد فروشگاه شدم الکی گفتم که با یکی
اوک کوکه
_خوش اومدین خانم لی
+مم..ممنون
رفتم روی مبل مشکی رنگی که بود نشستم
_خب خانم لی شما فقط باید یه برگه امضا کنین
+بله حتما
_رئیستون تمام کار هارو انجام داده
+اره
_حتما خیلی باهم صمیمی هستین
+به خودم مربوطه
یه نگاه ریزی بهم کرد و برگه رو تحویلم داد
امضاش کردم و بهش دادم
_فردا ساعت ۹اینجا باش
+میشه فردا یکم دیر بیام
_باشه اما بقیه روزا باید ساعت ۹ شرکت باشی برای عکاسی
+اوک
_میبینمت خانم لی
+فعلا
از اتاقش خارج شدم شتتت یعنی اون الان رئیسمهه فاک از شرکت خارج شدم که به یکی بر خوردم
*ایشش جلوتو نگاه کن
+درست حرف بزن
*نزنم چی؟
+ببین مث تو بیکار نیستم کارو زندگی دارم از جلوم گمشو اونور
*ععع درست حرف بزن دختره هرزه(داد)
با یه سیلی جوابش رو دادم که پرت زمین شد
_اینجا چه خبره
*این..این هرزه منو زد
پامو گذاشتم روی دستش
+یه بار دیگه تکرار کن(پامو فشار دادم)
*یه چیزی بهش بگو کوکیی
_به من نگو کوکیی
+مستر جئون لطفا دوست دخترتو جمع کن
اینو گفتم و از شرکتش خارج شدم و سوار ماشینم شدم از توی مانیتور ماشینم وارد سایت خونه شدم یه خونه دیدم خوسم اومد مث خونه قبلیم پنت هاوسه باید برم ببینمش
نه بزار برای فردا زنگ. زدم به جنی تا ادرس رو برام بفرسته
+الو جنی
جنی:ها
+ادرسو برام بفرست
جنی:اوکی پیوی
قطع کرد و ادرسو برام فرستاد به سمت فروشگاه رفتم بازم کلی خبرنگار
از ماشین پیاده شدم چندتا از نگه بانا سعی کردن جلوشون بگیرن اما بازم ادامه دادن
*خانم لی درسته که توی شرکت همسر سابقتون شروع به کار کردین
*میشه به سوالاتمون جواب بدین
*هنوزم حسی بهش دارین
+بله درسته به عنوان مدل توی شرکت اقای جئون شروع به کار کردم و خیر هیچ حسی بهشون ندارم و من الان با شخص دیگری هستم لطفا راجب این موضوع حرف تزنیم
اینو گفتم و وارد فروشگاه شدم الکی گفتم که با یکی
۵۹.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.