مارگارت دستان سرد امیلی را گرفت

مارگارت دستان سرد امیلی را گرفت
او درخوابی بلند فرو میرفت -
چشمانش را برای همیشه میبست
آن چشمانی که امواج دریا درونشان دیده میشد .
چشمانی که شعله ی عشق درونش زبانه میکشید .
برای همیشه بسته میشدند ...
دیدگاه ها (۰)

صورت شما کتابی است که مردم می‌توانند از آن چیزهای عجیب بخوان...

آن‌ها به من خندیدند؛ چون متفاوت بودم؛من به آن‌ها خندیدم، چون...

Nanimonai..🐢فقط دلمون برات یزره بیشتر از بینهایت تنگ میشه ها...

سایت مانگا سیتی معتبر هست برای خرید مانگا؟!کسایی که مانگا می...

افتخار ربوده شدننور ماه به آرامی به جای جای راهروی بزرگ می‌ت...

༺༽ 𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐦𝐚𝐬𝐤 ༼༻𝐩𝐚𝐫𝐭:«𝟒» ★........★........ ★........★.........

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط