ادامه تکپارتی

ادامه تکپارتی

ا/ت: خوب بریم؟


جونگ کوک: بریم بفرمایید


ا/ت: ممنون

یه دقیقه بعد

بینشون سکوت بود و هیچ حرفی نمیزدن


وقتی که رسیدن. سکوتو شکستن

جونگ کوک: خوب رسیدیم
ا/ت: هوم
پیداه شدن و به سمت سالن مهمونی رفتن
یکی از دوستای ا/ت
_عووووو سلام ا/ت چخبر

ا/ت س..سلام خوبی هیچ سلامتی

_عاا ا/ت خبراییه ایشون کین. دوست پسرته؟

جونگ کوک شوکه میشه ولی میگه الان بهترین فرسته

جونگ کوک: بله من دوست پسر ا/ت هستم

_عاااا خوشبختم


ا/ت تو شوکه بچه

_عااا راستی ا/ت دوس پسر سابقت هم با یه دختر اومده


ا/ت: واقعن؟

_اوهوم

ذهن ا/ت: هوفف پ خدارو شکر جونگ کوک خودشو جا دثست پسرم جا رد اخیش

_عوووو اهنگ پلی شد بدو بدو پاشین برین برقصین. شما زوجای خیلی خوبی هستین


جونگ کوک و ا/ت: عااا خوب.. چیزه.

جونگ کوک: باشه بیبی بیا بریم برقصیم


ا/ت: عا ب.. ب.. باشه عشقم (تتپته اوفتاده بچم)

نمیدونم چرا وقتی به جونگ کوک گفتم عشقم یجوری شدم


جونگ کوک و ا/ت رفتن رقصین خیلی زیبا میرقصیدن همه براشون دست زدنو تشویق میکردن


اخرش که جونگ کوک ا/ت بغل کرد همه تشویق میکردن و داد میزدن ببوسین ببوسین ببوسین

جونگ کوک زمزمه کرد: ا/ت باید این کارو انجام بدیم وگرنه شک میکنند

ا/ت: اما

جونگ کوک حرف ا/ت رو قطع کرد و گفت: منو ببخش ا/ت
(و شروع به بوسیدن ا/ت کرد)

یه بوسه پرشور و زیبایی بود

ا/ت گونه هاش قرمز شده بود ولی نمیدونست چی بگه


اخر شب همه بع سمت خونه هایشان رفتن

جونگ کوک و ا/ت هم توراه بودن که ماشین خراب میشه

جونگ کوک : عاح خدا این چش شد

ا/ت: اگه بلند نیستی درس کنی زنگ بزنم تمیرکار بیاد


جونگ کوک: ببخشین خانوم ساعت سه نصفه شب کجا بازه؟

ا/ت: واا خوب حواسم نبودد


جونگ کوک: ایشش امشب به خونه نمیرسیم باید تو ماشین بخوابیم

ا/ت. خجالت زده بود ولی حرفی نزد

هردو در ماشین رفتن و. داشتن میخوابیدن

جونگ کوک : برگشتم دیدم خیلی کیوت خوابیده اومدم کافشنمو بزارم روش که منو بغل کرد

ذهن جونگ کوک: عا. م.. من چمت چرا. اینجوری ن.. نکه عاشقشم عاحح نه ب.. باید بهش بگم اما چجوری
ویو ا/ت:
صبح بیدار شدم دیدم جونگ کوک کنارمه و من بغلش کردم
قرمز شدم ولی چیزی نگفتم
چند مین بعد هردوتامون بیدار شدیم

جونگ کوک بیا بریم یه چیزی بخوریم بعد بریم یکم بگردیم امروز کار تعطیل
ا/ت: باشه
رفتن صبحونه خوردن و یه عالمه قدم زدنو تو شهر بازی وسایل سوار شدن وقتی نزدیک غروب میشه جونگ کوک تصمیم میگیره بهش بگه
جونگ کوک: عامم ا/ت
ا/ت برمیگذده و منتظره تا چیزی بگه جونگ کوک
جونگ کوک دستای ا/تو میگیره و بهش خیره میشه
جونگ کوک: ببین من.. من.. من عاشقتم نمیخام از دستت بدم. میخام تا اخرین لحظه مال من باشی باشه؟
ا/ت: شوکه شده بود ولی به جونگ کوک
دیدگاه ها (۲)

ا/ت شوکه شده بود ولی به جونگ کوک خیره شده بود جونگ کوک: لط...

های بیبی گرلام. فیک بنویسمم؟؟

کصخله طرف؟؟ 😐🫴🏻💔معذرت میخام یکم اخرش بی ادبی شد

تک پارتی:) مثل همیشه تو دفترم نشسته بودم که پدرم با یه اقایی...

هرزه ی حکومتی پارت ۲که کوک بلند شد و.... رفت سمت ا/ت ونشست ک...

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط