شهریور

#شهریور
دخترِ کوچکِ تابستان
سالهاست دلش را به مهر باخته
ولی تابستان رضایت نمیدهد
ته تغاری اش را به یک مردِ خشک و
و از خود راضی بدهد
#شهریورِ بیچاره بیشترِ عمرش را در تب
عشقِ مهر میسوزدگاهی حتی بخاطرش میبارد
هر چه به مهر نزدیک ترمیشود
نفس هایش هم آسوده وخنک تر
میشود
اما لحظه ی آخرتابستان از قرارشان
بو میبرد
و شهریور را در خانه حبس میکند
نمیدانم مقصر تابستان است
و یا ساعت که همیشه موقع بهم رسیدنِ
مهر و شهریورتغییر میکند
و قرارشان را بهم میریزد.....
#حالا_مهر_سالهاست_تاوان_عشقش_
را از آدمهای بیچاره ی از همه جا بی خبر
میگیرد..



‌ ‎‌‌
دیدگاه ها (۲)

#پایـیز نـزدیڪ اسـتمن صدایش را از ریـزش یڪ برگ عطرش را از خا...

زنى را مى‌شناسم‏كه زيبايىِ نگاهش‏در يک عكس جا نمى‌گيرد...

چقدر صدای آمدن پاییزشبیه صدای قدم های تو بودملتهب، مرموز، دو...

چی میشد اگر بلد بودیم حسمونو همونجور که واقعا هست درک کنیم و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط