من گرفتار تو بودم تو گرفتار خودت

من گرفتار تو بودم تو گرفتار خودت
من شدم یار تو اما تو شدی یار خودت

من شدم شمع شب افروز تو در تنهایی...
دیدگاه ها (۱)

✍ می نویسم عشق و می لرزد دلم مینویسم عشق و اشکم میچکد مینویس...

بالاتر از عشق عادت استهیچگاه ڪسے راڪہ بہ تو عادت ڪرده ” رها ...

هوا که اینگونه میشودمن میمانم و سرگردانی در خیابان های سردمی...

هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببردمی تواند خبر از مصر به کن...

چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدیدل سپردی و برای دگری یار شدیب...

متن محمد خوش بینای هوای نفسم فکر و خیالم همه تویوسف قلب خراب...

من از درس تو جدادربه‌در در کوه بودمشب تا صبح من ناله کنم در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط