نوبهار آمد و از سبزه زمین زیبا شد

نوبهار آمد و از سبزه زمین زیبا شد
بوستان بار دگر دلکش و روح افزا شد
سبزه رویید و چمن سبز شد و غنچه شکفت
باغ یک پارچه آتشکده از گلها شد
بوی گل آورد از طرف چمن باد بهار
موسم گردش دشت و دمن و صحرا شد
ای عجب گر دل بگرفته من وا نشود
اندر این فصل که از باد صبا گل وا شد
وقت آن است که خاطر شود آزاد زغم
باید از شادی گل شاد شد و شیدا شد
مرغ دل در قفس سینه نگیرد آرام
تا غزل خوان به چمن بابل خوش آوا شد
ژاله صبحدم از چشم تر ابر چکید
گشت همخانه گل، گوهر بی همتا شد ژاله اصفهانی
دیدگاه ها (۵)

تنهاییهر روز "صبح"از خواب بیدارم می کند مرا در آغوش می گیرد ...

..هر کَس ز دلِ ما خبری داشته باشدصد پاره شود گر جگری داشته ب...

بشکفد بار دگر لاله رنگین مرادغنچه سرخ فرو بسته دل باز شودمن ...

عید که آمدفکری برای آسمان تو خواهم کردیادم باشدروزهای آخر اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط