عید که آمد

عید که آمد
فکری برای آسمان تو خواهم کرد
یادم باشد
روزهای آخر اسفند
دستمال خیسی روی ستاره هایت بکشم
و گلدانی
کنار ماهت بگذارم
زندگی
همیشه که این جور پیچ و تاب نخواهد داشت
بد نیست
گاهی هم دستی به موهایت بکشی
بایستی کنار پنجره
و با درخت و باغچه صحبت کنی
پنهان نمی کنم که پیش از این سطرها
"دوستت دارم" را
می خواسته ام بنویسم
حالا کمی صبر کن
بهار که آمد
فکری برای آسمان تو
و سطرهای پنهانی خودم
خواهم کرد....
حافظ موسوی #عید #اسفند #آسمان #پنجره #بهار #گاهی #تو #پیچ #دست
دیدگاه ها (۴)

بشکفد بار دگر لاله رنگین مرادغنچه سرخ فرو بسته دل باز شودمن ...

نوبهار آمد و از سبزه زمین زیبا شدبوستان بار دگر دلکش و روح ا...

دوست داشتنت چمدانیستدر دستانِ بلاتکلیف ترین مسافرکه راهی اش ...

یک نفر باید باشد کهبدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط