سر صبح من ِ خُل
سر صبح من ِ خُل
بازم دیدیم لب پل
میگی بالایی یا میخوای بری ته گود
میگم اینجا منو خدا داره میبینه
میاد اَ رو دوشم باره غمو میگیره
دونه اشکو اَ گونه هام میچینه
میاد پیشم یه گوشه ای میشینه
میبوسم
بم میگه دوسم داره
دوست داره خنده هامو ببینه
دست مارو می گیره
دنیا باس اَ ما عبرت بگیره
سخت پیش میاد که گریم بگیره
همه میخوان بگن جهان بده
دوست دارم سفید چشمم ببینه
من دوست دارم برابر بودن ، برادر بودن از آهن بودن
عاشق اونا که با خدا اَن
اونا که از اول تا آخر بودن
مشتی من از روزای سخت بودم
نموندم هیچ وقت تو رویای مردودم
برنده پرنده بودن برام
چون آتش بس توی کلاغ پر بودم
من روزو شب تو مست کردنم
این توله ها میان رو سرگردنم
دوست ندارم الکی پَرپَر زدن
واس هر *هی به هر در زدن
موندم پای ساختمونا
در دربونا پاسبونا
این پیکای پُر شده تا خرتتاق
این جلفای گُم شده لا اسم داف
پای همینا که منو دوست دارن
اونقد عجیبم یه گوشه خلوص دارم
همه اونا که با خدا اَن
اما واس خودشون یه پا اوستا اَن
وقتش رسیده آروم شن
وحشیا از جنس بارون شن
مشتیا صاحب قانون شن
مثل من ِ باقی با اون شن
دیگه دارم با جارو میام
قانون میدم به قانونیا
مهم نیس زمان رو حس نمیکنم
مهم نیس واس چیزی حرص نمیخورم..
بعضی وقتا که وقتی نداری
حرفی واسه ی نفعی نداری
انگار توی خواب ِ عمیقی
خوشحالی چه حال ِ عجیبی
اون موقع که خدا جاریه
عمرت به این روزا باقیه
نفست میاد
نفست میره
واسه تو هم همین یکی کافیه
برف بارید آب شد
سنگ بارید خاک شد
اشک تابید برق شد
رعش خوابید عرش شد
تو زیبا از من چی دیدی
تو فردایی یا کیلیدی
رو خاطراتی که هر شب کُشتت
یا در رویا میمیری
خوشکل بم چشمک نزن
من متولد همین عشرت کدم
باختتو به پای قسمت نزن
واس هر بردنی خشتک نکن
پاک و سالم خالصانه
راهو وا کن عاشقانه
بسه هر چی جفتک زدیم
ریسکم بکن
عاقلانه..
ستاره های شبو روشن کنید
ما یه مشت چراغ از نوع الکلیم
ما سکوت نسلو شکستیم
ما دادِ قلب خود مردمیم..
بازم دیدیم لب پل
میگی بالایی یا میخوای بری ته گود
میگم اینجا منو خدا داره میبینه
میاد اَ رو دوشم باره غمو میگیره
دونه اشکو اَ گونه هام میچینه
میاد پیشم یه گوشه ای میشینه
میبوسم
بم میگه دوسم داره
دوست داره خنده هامو ببینه
دست مارو می گیره
دنیا باس اَ ما عبرت بگیره
سخت پیش میاد که گریم بگیره
همه میخوان بگن جهان بده
دوست دارم سفید چشمم ببینه
من دوست دارم برابر بودن ، برادر بودن از آهن بودن
عاشق اونا که با خدا اَن
اونا که از اول تا آخر بودن
مشتی من از روزای سخت بودم
نموندم هیچ وقت تو رویای مردودم
برنده پرنده بودن برام
چون آتش بس توی کلاغ پر بودم
من روزو شب تو مست کردنم
این توله ها میان رو سرگردنم
دوست ندارم الکی پَرپَر زدن
واس هر *هی به هر در زدن
موندم پای ساختمونا
در دربونا پاسبونا
این پیکای پُر شده تا خرتتاق
این جلفای گُم شده لا اسم داف
پای همینا که منو دوست دارن
اونقد عجیبم یه گوشه خلوص دارم
همه اونا که با خدا اَن
اما واس خودشون یه پا اوستا اَن
وقتش رسیده آروم شن
وحشیا از جنس بارون شن
مشتیا صاحب قانون شن
مثل من ِ باقی با اون شن
دیگه دارم با جارو میام
قانون میدم به قانونیا
مهم نیس زمان رو حس نمیکنم
مهم نیس واس چیزی حرص نمیخورم..
بعضی وقتا که وقتی نداری
حرفی واسه ی نفعی نداری
انگار توی خواب ِ عمیقی
خوشحالی چه حال ِ عجیبی
اون موقع که خدا جاریه
عمرت به این روزا باقیه
نفست میاد
نفست میره
واسه تو هم همین یکی کافیه
برف بارید آب شد
سنگ بارید خاک شد
اشک تابید برق شد
رعش خوابید عرش شد
تو زیبا از من چی دیدی
تو فردایی یا کیلیدی
رو خاطراتی که هر شب کُشتت
یا در رویا میمیری
خوشکل بم چشمک نزن
من متولد همین عشرت کدم
باختتو به پای قسمت نزن
واس هر بردنی خشتک نکن
پاک و سالم خالصانه
راهو وا کن عاشقانه
بسه هر چی جفتک زدیم
ریسکم بکن
عاقلانه..
ستاره های شبو روشن کنید
ما یه مشت چراغ از نوع الکلیم
ما سکوت نسلو شکستیم
ما دادِ قلب خود مردمیم..
۵.۵k
۲۴ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.