پی نوشت:گفت: اسکله چه خبر؟گفتم: منتظر شماست که برید شهید شید.خندید. چند قدم جلو رفت. برگشت، نگاهی کرد و دوباره رفت.جسدش را که آوردند گریه ام گرفت.گفتم: من شوخی کردم. تو چرا شهید شدی؟!