ازدواج سوری پارت36
ازدواج سوری پارت36
همین طور چشمام بسته بود صورتشو از خودم جدا کردم
ـ پوشیدی که میای منو میبوسی؟!
ته ـ اره پوشیدم حالا میشه ادامه بدم
ـ اره
با دستاش صورتمو گرفت و شروع کرد به بوسیدن لبام نفس گرمش میخورد به صورتم باعث شد که منم همکاری کنم
ته ـ ات دوست دارم
ـ خب پدسگ منم دوست دارم
ویو تهیونگ
رو گردن داشتم مارک مینداختم که.....
ات ـ یاااا نکن
ـ چرا؟!
ات ـ برای امشب نه
ـ باشه
ات ـ حالا گرگ خوبی باش برو بیرون من لباسمو عوض کنم
ـ نمیرم
ویو ات
ته نمی رفت بیرون که بخوام لباسمو عوض کنم
ـ نمیری؟
ته ـ نه
ـ حداقل روتوو کن اونور
ته ـ نه
ـ دیگه چشماتو ببند
ته ـ نه
اعصابم خورد شد زدم سیم اخر.....
ـ ته اعصاب منو خورد نکن وگرنه میرم تو دستشویی پایین لباسمو عوض میکنم میام
ته ـ *خنده*باشه باشه، چشمامو میبندم
ـ افرین
چشماشو بست سریع لباسمو عوض کردم موند شلوارم
دیدم یواشکی هی داره چشماشو باز میکنه
ـ ببند
ته ـ باشه
شلوارمو عوض کردم
ته ـ چشمامو باز کنم؟!
ـ اره باز کن
چشماشو باز کرد
موهام تو دست و پام بود
ـ ته اینجا کشمو نداری؟!
ته ـ صب کن یه لحظه
ـ باشه
رفت سمت کشو میز یه کشمو بیشتر پیدا نکرد
ته ـ همین یه دونه بود
ـ مرسی
سعی کردم موهامو یه گیس از پیش ببندم ااز بس موهام بلند بود دستم به پشتم نمیرسید
ته ـ بیا اینجا تا برات ببندم
ـ مگه بلدی؟!
ته ـ پس چی بیا اینجا بشین
رفتم جلوش نشستم شروع کرد به بافتن موهام بعد از 1 مین تموم شد
ته ـ تموم شد حالا بیا بخوابیم
ـ باشه
رفتیم رو تخت دارز کشیدیم
تهیونگ منو گرفت بغلش
همین طور چشمام بسته بود صورتشو از خودم جدا کردم
ـ پوشیدی که میای منو میبوسی؟!
ته ـ اره پوشیدم حالا میشه ادامه بدم
ـ اره
با دستاش صورتمو گرفت و شروع کرد به بوسیدن لبام نفس گرمش میخورد به صورتم باعث شد که منم همکاری کنم
ته ـ ات دوست دارم
ـ خب پدسگ منم دوست دارم
ویو تهیونگ
رو گردن داشتم مارک مینداختم که.....
ات ـ یاااا نکن
ـ چرا؟!
ات ـ برای امشب نه
ـ باشه
ات ـ حالا گرگ خوبی باش برو بیرون من لباسمو عوض کنم
ـ نمیرم
ویو ات
ته نمی رفت بیرون که بخوام لباسمو عوض کنم
ـ نمیری؟
ته ـ نه
ـ حداقل روتوو کن اونور
ته ـ نه
ـ دیگه چشماتو ببند
ته ـ نه
اعصابم خورد شد زدم سیم اخر.....
ـ ته اعصاب منو خورد نکن وگرنه میرم تو دستشویی پایین لباسمو عوض میکنم میام
ته ـ *خنده*باشه باشه، چشمامو میبندم
ـ افرین
چشماشو بست سریع لباسمو عوض کردم موند شلوارم
دیدم یواشکی هی داره چشماشو باز میکنه
ـ ببند
ته ـ باشه
شلوارمو عوض کردم
ته ـ چشمامو باز کنم؟!
ـ اره باز کن
چشماشو باز کرد
موهام تو دست و پام بود
ـ ته اینجا کشمو نداری؟!
ته ـ صب کن یه لحظه
ـ باشه
رفت سمت کشو میز یه کشمو بیشتر پیدا نکرد
ته ـ همین یه دونه بود
ـ مرسی
سعی کردم موهامو یه گیس از پیش ببندم ااز بس موهام بلند بود دستم به پشتم نمیرسید
ته ـ بیا اینجا تا برات ببندم
ـ مگه بلدی؟!
ته ـ پس چی بیا اینجا بشین
رفتم جلوش نشستم شروع کرد به بافتن موهام بعد از 1 مین تموم شد
ته ـ تموم شد حالا بیا بخوابیم
ـ باشه
رفتیم رو تخت دارز کشیدیم
تهیونگ منو گرفت بغلش
۹.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.