part17
part17
تارا-بفرمما خدایی چه
کدبانویماااا
ببین چیکارکردم
علی-بیخودی انتخابت نکردم که
تارا-دیونه
داشتیم ناهارمیخوردیم
علی-احساس خوبی داشتم که بلاخره بهش اعتراف کرده بودم
جدی باورم نمیشه تارااعم عاشق من بوده
تارا-میگم علی
علی-جونم
تارا-به مامان بابات میخوای بگی؟
علی-چیو(بادهن پر)
تارا-مشنگگ اینکه باهم رابهط داریم
علی-اره نگم؟
تارا-نه بگو
علی-میگم ناهار خوردیم بریم یدور بزنیم؟
تاار-بریم
جدی پوسیدم توخونه
کی تموم میشه این کروناعهه
علی-نمیدونمم
تارا-وای من دیگه جدی ترکیدم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
یک ماه بعد:
تارا-خوابیده بودم توخونه گوشیم زنگ خورد
مامانم بود
تارا-جونم
رویا-تارا شوهرعمت(بابغض)
تارا-ناصرچی خوبه؟
رویا-رفتش تارا
رفت
تارا-کییی
رویا-همین یه ساعت پیش
خودت میتونی برسونی فردا
خاکسپاری
تاار-نمیدونم اره یجور جور میکنم میام
رویا-باشه من برم
تارا-مامان
رویا-بلع
تارا-ارام خوبه؟
رویا-چی بگم
تارا-باش خدافط
سریع پاشدم زنگ زدم به علی
به این وضع کرونا که نمیتونم پاشم برم
مگه اینکه بگم دارم برمیگردم شهرم
هرچی باشه من
همونجا بدنیا اومدم دیگه
زن زدم علی
علی-جانم
تارا-علی شوهرعمم مرد
علی-وای کی
تارا-یه ساعت پیش
میگم من باید برم انزلی
میونی باهام بیایی
علی-ارع ولی
چجوری میخوای بری یعنی محدودیتارو چیکار میکنی
تارا-اقا خوب من کارت ملیم براهمونجاعه دیگه
بریم؟
علی-اره کی
تارا-باید وسایلم وجم کنم یه دوسه ساعت بد بریم
علی-حله
میام دونبالت
تارا-باید باماشین من بریما
اینجوری گیرنمیدن
علی-اره اوکی
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#خواننده#رمان#فصل2
تارا-بفرمما خدایی چه
کدبانویماااا
ببین چیکارکردم
علی-بیخودی انتخابت نکردم که
تارا-دیونه
داشتیم ناهارمیخوردیم
علی-احساس خوبی داشتم که بلاخره بهش اعتراف کرده بودم
جدی باورم نمیشه تارااعم عاشق من بوده
تارا-میگم علی
علی-جونم
تارا-به مامان بابات میخوای بگی؟
علی-چیو(بادهن پر)
تارا-مشنگگ اینکه باهم رابهط داریم
علی-اره نگم؟
تارا-نه بگو
علی-میگم ناهار خوردیم بریم یدور بزنیم؟
تاار-بریم
جدی پوسیدم توخونه
کی تموم میشه این کروناعهه
علی-نمیدونمم
تارا-وای من دیگه جدی ترکیدم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
یک ماه بعد:
تارا-خوابیده بودم توخونه گوشیم زنگ خورد
مامانم بود
تارا-جونم
رویا-تارا شوهرعمت(بابغض)
تارا-ناصرچی خوبه؟
رویا-رفتش تارا
رفت
تارا-کییی
رویا-همین یه ساعت پیش
خودت میتونی برسونی فردا
خاکسپاری
تاار-نمیدونم اره یجور جور میکنم میام
رویا-باشه من برم
تارا-مامان
رویا-بلع
تارا-ارام خوبه؟
رویا-چی بگم
تارا-باش خدافط
سریع پاشدم زنگ زدم به علی
به این وضع کرونا که نمیتونم پاشم برم
مگه اینکه بگم دارم برمیگردم شهرم
هرچی باشه من
همونجا بدنیا اومدم دیگه
زن زدم علی
علی-جانم
تارا-علی شوهرعمم مرد
علی-وای کی
تارا-یه ساعت پیش
میگم من باید برم انزلی
میونی باهام بیایی
علی-ارع ولی
چجوری میخوای بری یعنی محدودیتارو چیکار میکنی
تارا-اقا خوب من کارت ملیم براهمونجاعه دیگه
بریم؟
علی-اره کی
تارا-باید وسایلم وجم کنم یه دوسه ساعت بد بریم
علی-حله
میام دونبالت
تارا-باید باماشین من بریما
اینجوری گیرنمیدن
علی-اره اوکی
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#خواننده#رمان#فصل2
۳.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.