خوشا رندی

خوشا رندی

که بر نیک و بد عالم همی خندد
به او گر عالمی خندند،
او بر عالمی خندد


خوش آن بیدِل

که یارش گَر نَهَد زَخم اَرنَهَد مَرهَم
نه هَرگز گِریَد از زخمی و نه از مرهَمی خَندد


برایِ خَنده یِ غیَرم کُنُد گِریان
،روا باشد؟
که از جور تو گِرید مَحرَمی ، نامحرمی خَندَد


به نوعی از غَمم شاد است یارِ من
که پیش او

چو نالم از غمی نالَد ، چوگِریَم از غَمی خَندد


شَوَد گَر از غمَم غمگین و شاد از شادیم از چه؟

چو میگریم، نمی گرید ،
چو میخندم نمی خندد؟


نخندد غُنچه جُز فصل بهاران و لَبِ آن گُل

بود آن غُنچه ی خندان
که در هر موسِمی خندد


زسودایِ پریرویی

(رفیق) آشُفته شُد گویا
که چون دیوانگان دایم هَمی گِریَد،هَمی خندد


#رفیق_اصفهانی
دیدگاه ها (۲۲)

دلی شکستی و به هفت آسمانهنوز بانگ این شکست می رودکجا توان گر...

دنیا مرا فروخت ولی کاش دست کمچون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذا...

نمی دانم چرا از میان تمام حرف هاحرف '' و '' را از همه بیشتر ...

تا شبِ زلف تو با ماه رخت تلفیق شد بر مسیر شعر گفتن، دستِ من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط