در ccu کنار تخت پدربزرگش مرد پیری بستری بود نزدیک ساعت ه

در ccu کنار تخت پدربزرگش مرد پیری بستری بود. نزدیک ساعت هشت ونیم حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شده. پیرمردناتوان داشت جان میداد و کسی کنارش نبود.
به هر زحمتی بود تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت، هنوز هوش و حواس پیرمرد بر جا بود و چشمهایش را یکی درمیان باز میکرد.
جوان شهادتین را برایش آرام خواند و پیرمرد تکرار کرد.
سپس اسم ائمه ع رایکی یکی آرام شمرد و پیرمرد تکرار کرد.
سپس دستهای پیرمرد را گرفت و خواست که با او یاحسین ع بگوید. پیرمرد یاحسین را هم گفت و جان داد. پرستار وارد اتاق شد و با دادو فریاد به جابجایی تخت پیرمرد اعتراض کرد. جوان توضیح داد که این پیرمرد داشته جان میداده و ما با هم شهادتین گفتیم و رو به قبله اش کردم .
پرستار چند لحظه مات و مبهوت به جوان و پیرمرد نگاه میکرد و از چشمانش اشک میریخت.
او سپس گفت:
این پیرمرد مسیحی بود.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
ای آقایی که امسال برای اربعینت،، ، قوانین عبور را درمرزهابهم زدی ،،،، کنارپل صراط منتظرکرمت میمانیم،،، تادوباره قوانین عبوررا برهم بزنی،،،، وعاشقانت رابی حساب عبوردهی....
"السلام علیک یااباعبدالله "
دیدگاه ها (۳)

اومده بود مرخصي بگيره ، يه نگاهي بهش کرد ، گفت : " ميخواي بر...

..

در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص ' بـــرادری بـــو...

بسم الله النوراز احوالات پسر فاطمه(س) بی‌خبر نباشید!بر او سل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط