من و تو

من و تو
Part19

ا. ت ویو

اصلان نفهمیدم چی شد که یهویی از هوش رفتم

کوک داشتم با تهیونگ بحث میکردم که دیدم ا. ت بیهوش شده و داره میوفته اومدم بگیرمش مه وی گرفتتش دیگه عصابم خورد شده بود حسابی

وی: ا. ت ا. ت وای نه حالا چیکار کنم

کوک: رفتمو ا. تو از دستش گرفتمو گذاشتمش تو ماشین که ته گفت

وی: هی عوضی اون مال منه

کوک: خفه بابا الان سلامتیش خیلی مهم تره

ته: خیل خوب باش بیا فقت ببریمش بیمارستان فعلان

یونا: کوک تروخدا حالشو خوب کن

کوک: اوکی تو برو تو عمارت تا ما برگردیم

یونا: باشه حواست به اونیم باشه

کوک ویو
سوار ماشین شدیم و ته نشست پشت فرمون و منم ا. تو تو بغلم گرفتمو پشت نشستم و به صورت نازش نگاه میکردم و ی بوس کوچولو از لباش گرفتمو در گوشش زمزمه کردم نگران نباش بیبی گرل من، من همیشه مواظبتم

ته: هی به بیبی من دست درازی نکن

کوک: تو راتو برو

کوک: ا. تو براید استایل بغل کردمو بردمش پیش دکتر و منتظر بودم به هوش بیاد(  تهیونگ هستش بچه ها)

ا. ت ویو
چشامو باز کردم که دیدم کوک بالا سرمه اههه تهیونگم هستش که 👿
شروع کردن به بحث سر من مه دکترم اومد

دکتر : خوب خوب چطوری بهتری

ا. ت: بله ممنون

کوک: ببخشید به چه دلیل لاین اتفاق اوفتاد

دکتر : من پروند تونو برسی کردم و متوجه شدم که شما میگرن خیلی شدید دارید که این خیلی خطر ناکه شاید اگه شما خودتونو خیلی درگیر ی موضوع که شامل بحث های عصبی. صدا های بلندو گریه های شدید کنید حتی به مرگ هم برسید چند تا قرص مینویسم حتما مصرف کنید و سر ت ایم بخورید

ا. ت: بله چشم بعد اینکه دکتر رفت......
دیدگاه ها (۰)

من و تو Part20 بعد اینک دکتر رفت ته و کوک سر اینکه کی منو بب...

من و تو Part21 کوک ویوا. تو همینطوری که خونی افتاده بود برای...

من و توPart18 ا. ت ویوخیلی خوش گذشت پاک اتفاقاتی که اوفتاده ...

من و توPart17 ا. ت ویو بعدش منو یونا رفتیم توی پر اونقدر کوک...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط