معرفی.کتاب: وقتی خاطرات دروغ می گویند
#معرفی.کتاب: وقتی خاطرات دروغ می گویند
اثر: سیبلهاگ
مترجم: آرتمیس مسعودی
انتشارات: آموت (خیلی بهش ارادت دارم💚 )
ژانر: معمایی و جنایی
(الکی مثلا اینا تو تصویر مشخص نیستن!)🙂
درباره:
جونم براتون بگه دختری به نام کیتی بیش از بیست سال قبل ناپدید شده...و این روز ها پدر همسر دوست کیتی که آلزایمر و اختلال حواس داره اعتراف میکنه که کیتی رو اون کشته و دوست کیتی سعی میکنه از این ماجرا بیشتر سر در بیاره...اما در این بین با حقایقی بس ناگوار روبهرو میشه ولی این پایانش نیست...قراره ناگوار تر هم بشه😉
شاید وسطاش به خودت بگی آ ماشالاااا جوابو پیدا کردم...ولی نه عامو پایانش غافلگیرانست...حتی اگه همه جوانبو هم در نظر بگیری بازم پایانش غافلگیرانست.
همیشه اوضاع طوری نیست که بخوایم عقیده ی پنجاه سالمون رو به پامون ببندیم...شاید مجبور باشیم عوضش کنیم (به طور غیر مستقیم از متن کتاب برداشت شد!)
پ.ن: معمایی سطح متوسطیه (مثلا من از اون کتابخون خفنااام😂 ) ولی کلا کتاب معمایی دیگری نیز میشناسم که بسسسس خفن است ولی میشه گفت مثل این جنایی نیست...بعد پستشو میزارم فیضشو قسمت کنین
پ.ن: یه توضیحی راجب مانیتور بدم...داشتیم فیلم سال های دور از خانه میدیدیم...من اصولا از اون آدم خفنا نیستم بشینم کلش اف ترونز (کلوز بود یا کلش؟!) نگاه کنم...من سال های دور از خانه میبینم خون گریه میکنم از خنده...سینما خانگیه و ژانرش طنزه...اونم کله ی خنجریه😂
پ.ن: برای این که هی نپرسین یا آسمانی با چه برنامه ای کتاب بدبخت رو این شکلی کردی؟!...خدمتتون عارضم که ذره بینی دارم کمی مورد علاقه و بهش میگم آبی خانوم😄 ...اون رو گرفتم جلوی دوربین موبایل.
پ.ن: هییییی اون بعد از نصف شب هی گوجه نمک میزدیم هی مینداختیم تو دهنمون هی قَرَهچ صدا میداد😋
#آسیمو #کتاب #کتابخوانی #آموت
اثر: سیبلهاگ
مترجم: آرتمیس مسعودی
انتشارات: آموت (خیلی بهش ارادت دارم💚 )
ژانر: معمایی و جنایی
(الکی مثلا اینا تو تصویر مشخص نیستن!)🙂
درباره:
جونم براتون بگه دختری به نام کیتی بیش از بیست سال قبل ناپدید شده...و این روز ها پدر همسر دوست کیتی که آلزایمر و اختلال حواس داره اعتراف میکنه که کیتی رو اون کشته و دوست کیتی سعی میکنه از این ماجرا بیشتر سر در بیاره...اما در این بین با حقایقی بس ناگوار روبهرو میشه ولی این پایانش نیست...قراره ناگوار تر هم بشه😉
شاید وسطاش به خودت بگی آ ماشالاااا جوابو پیدا کردم...ولی نه عامو پایانش غافلگیرانست...حتی اگه همه جوانبو هم در نظر بگیری بازم پایانش غافلگیرانست.
همیشه اوضاع طوری نیست که بخوایم عقیده ی پنجاه سالمون رو به پامون ببندیم...شاید مجبور باشیم عوضش کنیم (به طور غیر مستقیم از متن کتاب برداشت شد!)
پ.ن: معمایی سطح متوسطیه (مثلا من از اون کتابخون خفنااام😂 ) ولی کلا کتاب معمایی دیگری نیز میشناسم که بسسسس خفن است ولی میشه گفت مثل این جنایی نیست...بعد پستشو میزارم فیضشو قسمت کنین
پ.ن: یه توضیحی راجب مانیتور بدم...داشتیم فیلم سال های دور از خانه میدیدیم...من اصولا از اون آدم خفنا نیستم بشینم کلش اف ترونز (کلوز بود یا کلش؟!) نگاه کنم...من سال های دور از خانه میبینم خون گریه میکنم از خنده...سینما خانگیه و ژانرش طنزه...اونم کله ی خنجریه😂
پ.ن: برای این که هی نپرسین یا آسمانی با چه برنامه ای کتاب بدبخت رو این شکلی کردی؟!...خدمتتون عارضم که ذره بینی دارم کمی مورد علاقه و بهش میگم آبی خانوم😄 ...اون رو گرفتم جلوی دوربین موبایل.
پ.ن: هییییی اون بعد از نصف شب هی گوجه نمک میزدیم هی مینداختیم تو دهنمون هی قَرَهچ صدا میداد😋
#آسیمو #کتاب #کتابخوانی #آموت
۵.۸k
۱۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.