رمان حامیم

رمان حامیم
پارت ۳۲

یک هفته بعد...

جانا: داداش پاشو ساعت ۱۲ ظهره

حامیم: ولم کن بزار بخابم

جانا: عسل گفت نیم ساعت دیگه اینجان پاشو

حامیم: باشه پاشدم

گوشی حامیم زنگ خورد...

حامیم: الو جانم باران

باران: عشقم خواب بودی؟

حامیم: آره😅

باران: پاشو پاشو نیم ساعت دیگه اونجاییم

حامیم: آره جانا گفت الان‌پا میشم

باران: باشه عزیزم پاشو آماده شو ما هم میایم

حامیم: باشه خدافظ

جانا: پاشدی یا نه؟

حامیم: قلب داداش چرا اعصاب نداره؟

جانا: ده بار بیدارت کردم پا نمیشی که

حامیم: خب خابم میاد😂

جانا: برو لباس بپوش انقد حرف نزن😂😂

حامیم: باشه😂

از زبان حامیم:
رفتم دست و صورتمو شستم‌مسواک زدم اومدم موهامو بستم رفتم تو اتاق که لباس بپوشم، یه هودی سفید با شلوار نیم بگ ابی برداشتم پوشیدم

نیم ساعت بعد...

جانا: داداش اومدن عسل میگه بیاین پایین آماده ای؟

حامیم: آره قشنگم بریم

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

تراپی؟ نه ممنون همدم شب هام هست: @haamim.h.m27اولین‌ماهگرد د...

خبر داری ک میمیرم براااات؟ @haamim.h.m27

ای عشق نادووم من...(:

من‌خاطراتم با ط رو هر شب مرور میکنم...انگار‌تو راهی داریما🥲❤...

چندپارتی از جونگکوک part1

نام فیک: عشق مخفیPart: 56ویو ات*م. چقد حسود شدی دختر*خندهروم...

چند پارتی⊙p.1وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقته☆درخواستی☆*...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط