رمان سوکوکو p
رمان سوکوکو p4
چوویا: خب دیگه تمام؟
دازای: نه دیگه تا ۱ ساعت شرط در جریانه دیگه مگه یادت نیس؟
چوویا: خب میخوای چیکار کنی؟
دازایی: بازیگوشی😈
چوویا: 🤔😐 منحرف عنتر
دازایی: چیکار کنم درمان سراغ داری؟
چوویا: واسه آدما آره اما نمیدونم واسه حیوانات وحشی مث تو هم درمان هس یا نه
دازایی: پس رامم کن😈
چوویا: دازایی برو عقب
دازایی رو چوویا خیمه میزنه
دازایی: چی شده هویج نارنجیم گوجه قرمز شده
چوویا: (نارنجیم؟ الان این م آخرش چی بود؟ یعنی دازایی....😳)
دازایی چیمیگه چوویا در حال نکته برداری از حرفای دازای😂
که همان لحضه مزاحم اعضم از حالت مرخصی در میاد و گوشی دازایی زنگ میخوره😂
چوویا:(فرشته ی نجات؟ ب قرآن هرکی باشه باش ازدواج میکنم)
دازایی:(مزاحم؟)
اوسکوچی بود
دازایی=~
اوسکوچی=•
~الو؟
•الو..سلام دازایی سان
~بله؟
•خب راستش داریم با همه بازی میکنیم و...رییس گفتن زنگ بزنم بگم بیاید ظاهرا چوویا سان هم پیش شماست
~موری گفت؟
•بله
~خب بدون ما بازی کنید
•اما دازایی سا
*بوب و قطع شد*
دازایی: خب کجا بودیم؟
که گوشی چوویا زنگ خورد موری بود
و خلاصه دازایی رو با هزار سختی راضی میکنه😂
چوویا: خب دیگه تمام؟
دازای: نه دیگه تا ۱ ساعت شرط در جریانه دیگه مگه یادت نیس؟
چوویا: خب میخوای چیکار کنی؟
دازایی: بازیگوشی😈
چوویا: 🤔😐 منحرف عنتر
دازایی: چیکار کنم درمان سراغ داری؟
چوویا: واسه آدما آره اما نمیدونم واسه حیوانات وحشی مث تو هم درمان هس یا نه
دازایی: پس رامم کن😈
چوویا: دازایی برو عقب
دازایی رو چوویا خیمه میزنه
دازایی: چی شده هویج نارنجیم گوجه قرمز شده
چوویا: (نارنجیم؟ الان این م آخرش چی بود؟ یعنی دازایی....😳)
دازایی چیمیگه چوویا در حال نکته برداری از حرفای دازای😂
که همان لحضه مزاحم اعضم از حالت مرخصی در میاد و گوشی دازایی زنگ میخوره😂
چوویا:(فرشته ی نجات؟ ب قرآن هرکی باشه باش ازدواج میکنم)
دازایی:(مزاحم؟)
اوسکوچی بود
دازایی=~
اوسکوچی=•
~الو؟
•الو..سلام دازایی سان
~بله؟
•خب راستش داریم با همه بازی میکنیم و...رییس گفتن زنگ بزنم بگم بیاید ظاهرا چوویا سان هم پیش شماست
~موری گفت؟
•بله
~خب بدون ما بازی کنید
•اما دازایی سا
*بوب و قطع شد*
دازایی: خب کجا بودیم؟
که گوشی چوویا زنگ خورد موری بود
و خلاصه دازایی رو با هزار سختی راضی میکنه😂
- ۳.۸k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط