ارباب جئون کجان

°ارباب جئون کجان؟
=اتاقشون
°خیلی ممنون خیلی خوشگلی
ویو جیمین
میخواستم چیزی بگم که پرواز کرد و سریع غیب شد پرواز ممنوع بود داخل عمارت پوفی کشیدم و لبخندی زدم خیلی پری های اینجا ناز و بیگناهن

ویو کوک
تو اتاقم بودم که در زدن
-بیا تو
یه پری وارد شد و تعظیم کرد
°ارباب....
-بنال (ترسناک)
°م..من و دوتا از پری ها رفتیم تو جنگل بعد...
سرمو بالا آوردم و تو چشماش نگاه کردم و با عصبانیت و عربده گفتم
-مگه به پای شما زنجیر بی صاحاب وصل نیستتتتت از کی اجازه گرفتی هاننننن.؟؟(عربده)
°ک..کلید از جیب بادیگارد افتاد و منم برش داشتم ببخشید و..ولی مارو سریع پیدا کردن و آوردن عمارت
-الان اومدی اینجا که چی؟دلت میخواد تنبیهت کنم؟
°ن...نه فقط...
-وایستا...بیا اینجا...
آروم و با ترس اومد جلو سرنگ و از کشوم در آوردم
-گردنتو بیار جلو
°ا...ارباب
-بیا جلووووو( عربده)
با عربده ای که کشیدم ترسید و سرشو آورد جلو یه لوله به ته سرنگ وصل کردم و گذاشتم داخل لیوان و سپوست گردنشو گرفتم و سرنگ و واردش کردم خودش میدونست نباید صدایی ازش دربیاد چون که گفته بودم صدای پری موقع خون گرفتن دربیاد دو برابر میگیرم خون آروم آروم وارد سرنگ شد که دیدم قطره های اشک از رو صورتش میاد انگشتمو بردم جلو صورتش و ناخون هام و باز کردن و صورتشو لمس کردم که لرزید