اینو اقایی که نمایشگاه موتورسیکلت داشت تعریف کرد

اینو اقایی که نمایشگاه موتورسیکلت داشت تعریف کرد :
یه مردی میره در خانه یکی رو میزنه و میگه که من قبلا یک موتورسیکلت از در خانه شما دزدیده ام , و حالا میخوام که سفر حج برم و امدم که از شما حلالیت بطلبم و حلالم کنید و حاضرم که برای جبران ان ضرری که به شما وارد کرده ام یک دستگاه موتور نو براتون بخرم.
زن به شوهرش میگه که حالا که این اقا پشیمان شده بهتره حلالش کنیم تا حالا که قصد سفر مکه دارد با خاطر اسوده حجش را بجا بیاره , اما شوهرش میگه این حتما خیلی پولداره که میخواد مکه بره بگذار طلبمون را ازش بگیریم ,
خلاصه از اون دزده می خوان که براشون یک موتور بخره , دزده هم قبول می کنه و همراه ان مرد میان پیش موتور فروش بعد ان مرد یک موتور ۱۲۵ تلاش انتخاب می کنه براش بنزین می ریزن توش و روشنش می کنند , مرد یه دوری باهاش می زنه , پسندش می کنه , حالا قراره که دزده پول اون را پرداخت کنه , اما قبلش میگه که , بهتره خودم هم یه دوری باهاش بزنم که اگه خوب بود یکی هم برای خودم بگیرم و جفتش را حساب کنم . بعد سوار موتور می شه یه دوری می زنه , اما دیگه بر نمی گرده !
حالا چندماهه که اون بابا داره قسط موتور دزده رو پرداخت می کنه.
دیدگاه ها (۳)

#داستان_کوتاه دزد دهل زن دزدي در نيمه شب, پاي ديواري را با ك...

#ضرب_المثل چنگیزخان حاکم خونریز مغول در سال 616 هجری به نزدی...

مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند که اساس توسعه کشورشو...

#حکایت ‍ قیمت پادشاهی روزی بهلول بر هارون (سومین خلیفه‌ی بنی...

قیافه رو باش تورو مولا !!فقط کم مونده تو چشاش ژل تزریق کنه !...

می پرسین خب دادااااچ تو همین متن های خودت مشخصه که همون چین ...

برده ﴾ ۳۹ part منشی : با دوستشون یه کافه برای ناهارخوردن رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط