ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ...
ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ... ﻣﺜﻞ ﺁﻭﯾﺨﺘﻦ ﺑﻪ ﻃﻨﺎﺑﯽ
ﭘﻮﺳﯿﺪﺳﺖ ...
ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛
ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ... ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ ...
ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﺮﻭﯼ ...
ﻭﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻭﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ ﻧﻤﺎﻧﯽ ....
ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؛
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ..
ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺍﺳﺖ ..
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺑﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ...
دیدگاه ها (۱)

[ ‏وقتی یکی رو خیلی دوست داری نمیتونی باهاش دوست معمولی باشی...

‏نباید اسمشو میذاشتن دلتنگی، باید بهش میگفتن بی دلی چون دلت ...

می‌گذاری عاشقت باشم؟اصلا نگاهت کنمبه چشم‌های تو زُل بزنم و خ...

لعنت به همه ی قانون های دنیاکه در آن شکستن دل پیگرد قانونی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط