you will be yours🍷24
you will be yours🍷24
ات:هههه😂میشه امروز برم خونه خستم اخه
جیمین:چرا مگه تو کاری نداری امروز
ات:نچ
جیمین:باشه
ات:جیغغغغغغغغ عرررررر تو خیلی خوبی لعنتیییییییییی (میپره بغلش)
جیمین:باشه باشه اروم باشه(خجالت زده ولی خوشحال)
منم الان میخوام برم بیا باهم بریم
ات:نه نمی خوام با شما بیام
جیمین:اون وقت چرا
ات:اخه یه کا ی دارم
جیمین:چه کاری
با پسر کار داریی؟؟😡(اعصبی)
ات:نه اخه ببخشید اقای پارک شما نه بابامی نه شوهرم چرا باید بگم
جیمین تو ذهنش: قراره بشی بیبی گرلم
جیمین:حالا بگی چیزیت نمیشه
ات:اوف باشه میخوام برم خرید
جیمین:براچی
ات:وا خرید برا چی میرن
جیمین:نه منظورم اینه برای کی میری خرید کنی
ات:خودم
جیمین:عه باشه پس بزار منم بیام باهم بریم
ات:نه
جیمین:تروخدا🥺
ات:باشه باشه قیافتو اونطوری نکن پاشو بریم
رفتن سوار ماشین شدن جیمین ات رو برد به یکی از معروفترین پاساژای سئول
ویو جیمین
وقتی بهش گفتم می تونی امروز بری پرید بغلم انقد بغل کردنش بهم حس خوبی میداد انگار یه فرشته بغلم کرد
ویو ات
وایییییی جیمین مهشرهههه لعنتی خیلی خیلی خوبه وقتی اونطوری نگام کرد دلم براش ضعف رفت(داداش تو ضعف کردی ما بودیم غش میکردیم از شدت کیوت بودن موچی 😭❤️✨) دلم نیومد بهش نه بگم دوباره رسیدم به مغازه که تو ویترین یه لباس جذاب دیدم خیلیییی خوشگل سک.شی بود باخودم گفتم چطور برا تولد جیمین بپوشمش
ات:جیمین
جیمین:جونم
ات:میشه برم اون لباسرو یه تن بزنم شاید خوشم اومد خریدم
جیمین:(نگاه به لباسه میکنه) خیلی بازه ها
ات:من اینجور لباسارو دوس دارم و به نظرم به کسیم ربطی نداره
جیمین:باشه چرا میخوای بخوری
ات:چیو بخورم 😳؟(منحرفففففففففف💔🗿)
جیمین:........
ات:هههه😂میشه امروز برم خونه خستم اخه
جیمین:چرا مگه تو کاری نداری امروز
ات:نچ
جیمین:باشه
ات:جیغغغغغغغغ عرررررر تو خیلی خوبی لعنتیییییییییی (میپره بغلش)
جیمین:باشه باشه اروم باشه(خجالت زده ولی خوشحال)
منم الان میخوام برم بیا باهم بریم
ات:نه نمی خوام با شما بیام
جیمین:اون وقت چرا
ات:اخه یه کا ی دارم
جیمین:چه کاری
با پسر کار داریی؟؟😡(اعصبی)
ات:نه اخه ببخشید اقای پارک شما نه بابامی نه شوهرم چرا باید بگم
جیمین تو ذهنش: قراره بشی بیبی گرلم
جیمین:حالا بگی چیزیت نمیشه
ات:اوف باشه میخوام برم خرید
جیمین:براچی
ات:وا خرید برا چی میرن
جیمین:نه منظورم اینه برای کی میری خرید کنی
ات:خودم
جیمین:عه باشه پس بزار منم بیام باهم بریم
ات:نه
جیمین:تروخدا🥺
ات:باشه باشه قیافتو اونطوری نکن پاشو بریم
رفتن سوار ماشین شدن جیمین ات رو برد به یکی از معروفترین پاساژای سئول
ویو جیمین
وقتی بهش گفتم می تونی امروز بری پرید بغلم انقد بغل کردنش بهم حس خوبی میداد انگار یه فرشته بغلم کرد
ویو ات
وایییییی جیمین مهشرهههه لعنتی خیلی خیلی خوبه وقتی اونطوری نگام کرد دلم براش ضعف رفت(داداش تو ضعف کردی ما بودیم غش میکردیم از شدت کیوت بودن موچی 😭❤️✨) دلم نیومد بهش نه بگم دوباره رسیدم به مغازه که تو ویترین یه لباس جذاب دیدم خیلیییی خوشگل سک.شی بود باخودم گفتم چطور برا تولد جیمین بپوشمش
ات:جیمین
جیمین:جونم
ات:میشه برم اون لباسرو یه تن بزنم شاید خوشم اومد خریدم
جیمین:(نگاه به لباسه میکنه) خیلی بازه ها
ات:من اینجور لباسارو دوس دارم و به نظرم به کسیم ربطی نداره
جیمین:باشه چرا میخوای بخوری
ات:چیو بخورم 😳؟(منحرفففففففففف💔🗿)
جیمین:........
۵.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.