you will be yours🍷23
you will be yours🍷23
چانگ:خب جون وو سهام دارای کالا هارو چجوری باید بفرستیم چین؟
جون وو:باهاشون صحبت کردم گفتن ما یک کشتی میفرستیم که کالا هاتون رو با کشتی بفرستین
چانگ:خب کی کشتی می فرستن
جون وو:فردا صبح
چانگ:این بهترین خبری بود که شنیدم امروز می تونی بری
تهیونگ سریع از اونجا میره میره به سمت اتاقش
باید این کارای که چانگ قرار انجام بده رو به جیمین بگم سریع رفتم سمت اتاقش رفتم به ات بگم ببینم کسی تو اتاقش هس یانه
تهیونگ: آ ات میگم تو اتاق جیمین کسی هست؟
ات:نه می تونی بری
میره تو اتاق جیمین در میزنه
جیمین:کیه
تهیونگ:منم
جیمین:بیا
تهیونگ:جیمین میخوام بهت یه چیز مهمی رو بگم
جیمین:چیشده؟
تهیونگ:داشتم از جلو در اتاق چانگ رد میشدم که شنیدم با منشیش داشتن راجب یه سهام از این جور چیزا حرف میزدم میخوان تو رو نابود کنن
جیمین:ههههه😂 چقد احمقا فک میکنن پارک جیمین مافیا به این بزرگی می تونن نابود کنن راجب چه سهامی حرف میزدن
تهیونگ:(ماجرارو میگه)
جیمین:خب پس باید یه کاری کنیم کشتی غرق شه
تهیونگ:چی😳 بدبخت خدمه های کشتی چیکار کردن که بخاطر بازی کثیف چانگ بمیرن شوخیت گرفته
جیمین:کاملا جدیم برامم مهم نیست چه بلایی سر خدمه های کشتی میاد
تهیونگ
تهیونگ:بله؟
جیمین:من فردا باید خبر غرق شدن اون کشتی بشنوم فهمیدی یانه باید یه کاری کنی اون کشتی غرق شه چانگ نابود شه
تهیونگ:اما جیمین...
جیمین:اما اگر نداره یا انجام میدیش یا دیگه نه من نه تو فهمیدی
تهیونگ:باشه باشه من برم تحقیق کنم راجب کشتی هایی که فردا قرار حرکت کنن
جیمین:باشه
(میره)
جیمین به ات زنگ میزنه براش قهوه بیاره
(قهوه رو میاره)
ات:بفرمایید
جیمین:مرسی
اها راستی دیشب چطور بود
ات:خیلی خوب بود واقعا از اجوما هم تشکر کنین بابت غذا
جیمین:هممم اها راستی از طرف یونا متاسفم می دونی که خیلی بی تربیت دیشب رفتار مناسبی باهات نداشت ببخشید
ات:نه نه خب حق داشت منم شوهرم با یه زنه بیاد خونم ناراحت میشم خب
شما فک کنم نگفته بودین بهش من قرار بود بیام خونتون درسته
جیمین:اره درسته چون اصلا به اون مربوط نیست
ات:اینطوری نگید اون همسرتونه(جدی)
جیمین:ات میشه دهنتو ببندی همش نگی زنته زنته زنته(با داد)
ات:چ... چشم(ترسیده)
جیمین:اها راستی نمی دونم بهت گفتم یانه فردا نه پس فردا تولدم توهم بیا
ات:اخه
جیمین:اخه چی
ات:شاید یونا دوست نداشته باشه
جیمین:اهههه عصبانیم نکن دیگه صدبار گفتم به اون مربوط نیست حالا هی بگو
ات:چشم
اقای پارک میشه یه چیزی بگم(چشاشو مثه گربه شرک کرده🗿)
جیمین:باشه اما چرا قیافتو مظلوم کردی
ات؛ ههه😂
میشه من...........
چانگ:خب جون وو سهام دارای کالا هارو چجوری باید بفرستیم چین؟
جون وو:باهاشون صحبت کردم گفتن ما یک کشتی میفرستیم که کالا هاتون رو با کشتی بفرستین
چانگ:خب کی کشتی می فرستن
جون وو:فردا صبح
چانگ:این بهترین خبری بود که شنیدم امروز می تونی بری
تهیونگ سریع از اونجا میره میره به سمت اتاقش
باید این کارای که چانگ قرار انجام بده رو به جیمین بگم سریع رفتم سمت اتاقش رفتم به ات بگم ببینم کسی تو اتاقش هس یانه
تهیونگ: آ ات میگم تو اتاق جیمین کسی هست؟
ات:نه می تونی بری
میره تو اتاق جیمین در میزنه
جیمین:کیه
تهیونگ:منم
جیمین:بیا
تهیونگ:جیمین میخوام بهت یه چیز مهمی رو بگم
جیمین:چیشده؟
تهیونگ:داشتم از جلو در اتاق چانگ رد میشدم که شنیدم با منشیش داشتن راجب یه سهام از این جور چیزا حرف میزدم میخوان تو رو نابود کنن
جیمین:ههههه😂 چقد احمقا فک میکنن پارک جیمین مافیا به این بزرگی می تونن نابود کنن راجب چه سهامی حرف میزدن
تهیونگ:(ماجرارو میگه)
جیمین:خب پس باید یه کاری کنیم کشتی غرق شه
تهیونگ:چی😳 بدبخت خدمه های کشتی چیکار کردن که بخاطر بازی کثیف چانگ بمیرن شوخیت گرفته
جیمین:کاملا جدیم برامم مهم نیست چه بلایی سر خدمه های کشتی میاد
تهیونگ
تهیونگ:بله؟
جیمین:من فردا باید خبر غرق شدن اون کشتی بشنوم فهمیدی یانه باید یه کاری کنی اون کشتی غرق شه چانگ نابود شه
تهیونگ:اما جیمین...
جیمین:اما اگر نداره یا انجام میدیش یا دیگه نه من نه تو فهمیدی
تهیونگ:باشه باشه من برم تحقیق کنم راجب کشتی هایی که فردا قرار حرکت کنن
جیمین:باشه
(میره)
جیمین به ات زنگ میزنه براش قهوه بیاره
(قهوه رو میاره)
ات:بفرمایید
جیمین:مرسی
اها راستی دیشب چطور بود
ات:خیلی خوب بود واقعا از اجوما هم تشکر کنین بابت غذا
جیمین:هممم اها راستی از طرف یونا متاسفم می دونی که خیلی بی تربیت دیشب رفتار مناسبی باهات نداشت ببخشید
ات:نه نه خب حق داشت منم شوهرم با یه زنه بیاد خونم ناراحت میشم خب
شما فک کنم نگفته بودین بهش من قرار بود بیام خونتون درسته
جیمین:اره درسته چون اصلا به اون مربوط نیست
ات:اینطوری نگید اون همسرتونه(جدی)
جیمین:ات میشه دهنتو ببندی همش نگی زنته زنته زنته(با داد)
ات:چ... چشم(ترسیده)
جیمین:اها راستی نمی دونم بهت گفتم یانه فردا نه پس فردا تولدم توهم بیا
ات:اخه
جیمین:اخه چی
ات:شاید یونا دوست نداشته باشه
جیمین:اهههه عصبانیم نکن دیگه صدبار گفتم به اون مربوط نیست حالا هی بگو
ات:چشم
اقای پارک میشه یه چیزی بگم(چشاشو مثه گربه شرک کرده🗿)
جیمین:باشه اما چرا قیافتو مظلوم کردی
ات؛ ههه😂
میشه من...........
۶.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.