گفتمفراقتاکی

#گفتم-فراق_تا_کی

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است

گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت

گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است

گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی

گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است

گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم

گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است

گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی

گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است

گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما

گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است

گفتم ز فواد بپذیر این نیم جان که دارد

گفتا نگاه دارش غمخانهٔ تو جان است
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
دیدگاه ها (۴)

‍ برهوتِ بی کسی یعنی همین جا ... جایی که من ایستاده ام جایی ...

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻗﻠﺒﻬﺎ ﻭ ﻗﺒﺮﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺟﺎﻱ ﻳﻚ ﻧَﻔَﺮ ﺑﻮﺩ...ﻗﺒﺮﻫﺎ ﻛﻪ ﺳﻪ ﻃﺒﻘﻪ ...

این سان که با هوای تودر خویش رفته امگویی بهار در نفس مهربان ...

من شاعر نیستماما تمام ڪلماتم بوی تورا گرفتهمن نقاش نیستم اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط