حالا شمع روبه روی من روشن است

حالا ۲4 شمع روبه روی من روشن است...

پنجره ها را بسته ام ...باد نباید خاموششان کند...

باید برای فوت کردن این شمع ها خوب تمرکز کنم...

روی پاییزی ترین روز امسال مکث کرده ام...

نمی دانید چقدر کار دارم....

اول از همه باید تمام مریم بودنم را دوره کنم...

بیشتر از این ها باید حرفهای تازه یاد بگیرم...

شبها کمی دیرتر از اینها باید بخوابم که شاید ناگهان شاعر شوم...

و روزها بیشتر اندیشه کنم و خوبتر از قبل. آسمان را از بر کنم ...

دعایم کنید آفتابی که از پنجره اتاقم سرک می کشد...همه خوب نبودن هایم را از تمامت من پاک کند و نادانی هایم را بزداید...

من به نور خورشید ایمان دارم و معتقدم زدودن بی بدیلش را...

باور کنم که برای بهتر بزرگ شدنم یاری ام خواهید کرد....؟!

#شهریور
دیدگاه ها (۱)

من کسی را میخواهم که زمانی عشق شدیدتر شد نرود

:#دو قدم مانده که #پاییز به #یغما بروداین همه رنگ ِ #قشنگ از...

لطفا...

ازمایشگاه سرد

My sweet trouble 63✨آنیا :بعد از اینکه فهمیدم باردارم، دیگه ...

پارت ۲۳حرف‌های جونگ‌کوک مثل خنجری در قلبم فرو رفت. احساس کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط