آشنایی
آشنایی
پارت دوم
ات هنوز تو فکر پسره بود
که یهو با صدای تق تق دیوار بلند شد
صداش خیلی آزار دهنده بود
خیلی سریع لباس خوابشو کند و یه لباس راحتی معمولی پوشید مثل همیشه کارای شخصی صبحش انجام داد و از در خونه بیرون رفت
دینگ دینگ
پسره : یعنی کیه این موقع صبح حتما جانکوک اومده دیدنم
اون به سمت در رفت تا ببینه کیه
ات رو دم در دید یکم شوکه شده بود
پسر: سلام بفرمایید با من کاری داشتید اصلا من شمارو میشناسم ؟( با لحن آروم و کمی تعجب )
ات: سلام من ات هستم همسایه خونه بقلی تون صدای میخ کوبیدنتون خیلی آزار دهنده اگر میشه لطفا دیگه انجامش ندید و مراعات همسایه های دیگه رو بکنید
پسر: او بله حتما من نمیدونستم به هرحال معذرت میخوام
ات :خواهش میکنم ،ام ببخشید میتونم بدونم اسم شما چیه
پسر:بله حتما ،من تهیونگ هستم ،کیم تهیونگ
ات: من هم ات هستم خوشبخت از آشنایی با شما
به امید دیدار
تهیونگ: منم همینطور به امید دیدار
تهیونگ در رو بست و و اومد رو کاناپه نشست
پارت دوم
ات هنوز تو فکر پسره بود
که یهو با صدای تق تق دیوار بلند شد
صداش خیلی آزار دهنده بود
خیلی سریع لباس خوابشو کند و یه لباس راحتی معمولی پوشید مثل همیشه کارای شخصی صبحش انجام داد و از در خونه بیرون رفت
دینگ دینگ
پسره : یعنی کیه این موقع صبح حتما جانکوک اومده دیدنم
اون به سمت در رفت تا ببینه کیه
ات رو دم در دید یکم شوکه شده بود
پسر: سلام بفرمایید با من کاری داشتید اصلا من شمارو میشناسم ؟( با لحن آروم و کمی تعجب )
ات: سلام من ات هستم همسایه خونه بقلی تون صدای میخ کوبیدنتون خیلی آزار دهنده اگر میشه لطفا دیگه انجامش ندید و مراعات همسایه های دیگه رو بکنید
پسر: او بله حتما من نمیدونستم به هرحال معذرت میخوام
ات :خواهش میکنم ،ام ببخشید میتونم بدونم اسم شما چیه
پسر:بله حتما ،من تهیونگ هستم ،کیم تهیونگ
ات: من هم ات هستم خوشبخت از آشنایی با شما
به امید دیدار
تهیونگ: منم همینطور به امید دیدار
تهیونگ در رو بست و و اومد رو کاناپه نشست
۱.۷k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.