✍روزهای رفته ی سال را
✍روزهای رفتهی سال را
ورق میزنم ....
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزهاکه دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند...
وچه روزهاکه هر ثانیه اش
یک سال زمان میبرد...
چه فکرها که آرامم کرد...
و چه فکرها که ،
روحم را ذره ذره فرسود...
چه لبخندها که ،
بی اختیار برلبانم نقش بست...
و چه اشکها که
بی اراده از چشمانم سرازیر شد...
چه آدمها که دلم را گرم کردند،
چه آدمها که دلم را شکستند...
چه چیزهاکه فکرش ،
را هم نمیکردم و شد...
و چه چیزها که فکرم ،
را پُرکرد و نشد...
چه آدمها که شناختم،
و چه آدمها که فهمیدم
هیچگاه نمیشناختمشان...
و چه.....چه.....چه.....
و سهم یک سال دیگر هم ،
یادش بخیر میشود...
کاش ارمغان روزهایی
که گذشت آرامشی باشد
از جنس خــــــــــــــدا...
آرامشی که هیچگاه تمام نشود...
ورق میزنم ....
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزهاکه دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند...
وچه روزهاکه هر ثانیه اش
یک سال زمان میبرد...
چه فکرها که آرامم کرد...
و چه فکرها که ،
روحم را ذره ذره فرسود...
چه لبخندها که ،
بی اختیار برلبانم نقش بست...
و چه اشکها که
بی اراده از چشمانم سرازیر شد...
چه آدمها که دلم را گرم کردند،
چه آدمها که دلم را شکستند...
چه چیزهاکه فکرش ،
را هم نمیکردم و شد...
و چه چیزها که فکرم ،
را پُرکرد و نشد...
چه آدمها که شناختم،
و چه آدمها که فهمیدم
هیچگاه نمیشناختمشان...
و چه.....چه.....چه.....
و سهم یک سال دیگر هم ،
یادش بخیر میشود...
کاش ارمغان روزهایی
که گذشت آرامشی باشد
از جنس خــــــــــــــدا...
آرامشی که هیچگاه تمام نشود...
۲۱.۷k
۲۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.