گاهی باید رفت

گاهی باید رفت
از وسعت ابدیت نداشتن ها…
و کوله بار خستگی های باران را
رها کرد
بر رود روان روزگار…

گاهی باید سکوت کرد
در بغضهای نهان شمع
و خطی نوشت از دلتنگی اشک
بر گونه های بیقرار باران…

و راهی شد،بی چتر و بی نگاه
بر وداع آخرین غزلواره های باران…

و اینچنین هجرت کرد
بر فصلهای بی امان اشک…
تا دیگر خطی از سلام آشنایی ها
بیدار نکند…
روح تشنه از دیدار…
دیدگاه ها (۲۰)

دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به ...

دچار عشق میشوم، عشق که اشتباه نیست”بجز دو چشم خیس من برای آن...

با هم - ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻢ ﮔـﻮﯾـﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳ...

:یادمان باشد ڪه؛ڪوچڪترین امید دادن به ڪسی،شاید بزرڪَترین معج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط