Dilon پارت۴
صبح بیدار شدم.پنج و سی و چهار بود.ساعت شیش مدرسه شروع میشد.اون یونیفرم خسته کننده رو پوشیدم و به عنوان دایلون،صبحونه مو خوردم و با کیف رفتم و …به اون مدرسه فا*کی رسیدم.اون حیاط نفرت انگیز حس جنون همیشگیم رو بهم داد.با خستگی از اون حیاط مسخره رد شدم که همه داشتن بهم نگاه میکردن و پچ پچ میکردن.وارد دفتر مدیر شدم و …با یه زن چاق رو به رو شدم و گفت:سلام دخترم!تو جدیدی؟پدرت برای ثبت نام هفته پیش اومده بود…کیم ماری…درسته؟؟
_اممم…ماری اسم خواهرمه و اسمم دایلونه…پدرم اشتباه گفت.
_خب…دایلون!!اسم منم آنها هستش و مدیر اینجا هستم
_بله خانم!
_اسم کلاس تو B 2 هست.
_مم…نون!
_قابلی نداشتم دایلون جان!خداحاف
_بله!خداحافظ خانم
از اون دفتر مدیر چرت به کلاس B 2 رفتم.صدای در باعث سکوت کلاس شد و همه به من زل زده بودن.با لبخند کوچیک و سردی روی صندلی ای نشستم که ردیف دوم کنار دیوار کنار پنجره بود.کنارم یک پسر بنام پارک میهو مینشست.جلوم یه دختر به اسم کاری و پشتم یه دختر دیگه به اسم سومی.میهو با خودکارش به من زد و گفت:اسمت چیه؟
گفتم:من کیم دایلونم…
بچه ها شگفت زده شدن و پچ پچ میکردن تا اینکه معلم اومد و درس رو شروع کرد.شاید بپرسید معنی اسم ماری چیه…ماری اسم دیگر مریم مسیح در اروپاعه…من دوستش ندارم…
تو اسلاید دوم عکس میهو هستش…
کلاس ریاضی تموم شد و به سالن غذا رفتیم.پیدا کردن جا خیلی سخت بود و با دیدن اینکه میهو و سومی برام جا گرفته بودن تعجب کرده بودم.رفتم پیششون…سومی گفت:من لی سومی هستم این پسر هم پارک میهو
_خوشوقتم
_اها…معنی اسم دایلون چیه؟
کمی فکر کردم…اخه از خودم در آوردم و بعد فکرم گفتم:
_سایه ی…دریا
_جه معنی قشنگی
میهو گفت:آره خیلی
عکس سومی تو اسلاید سوم هست.
غذا رو خوردیم و دوباره به کلاس رفتیم و ادبیات خوندیم و بعد به کلاس ورزش…
تو کلاس ورزش میهو کمکم کرد که ۱۸۰ برم و شومی هم کمکم کرد که پشتک وارو بزنم.بعد زنگ ورزش زنگ شیمی و …
زنگ آخر که همه به خونه میرفتن…سومی گفت:دایلون خیلی از آشنایی باهات خوشحال شدم
_منم همینطور سومی
_تا فردا
_بای
میهو دستش رو روی شونه ام گذاشت و گفت:فعلا
سرخ شدم و گفتم:خدافظ
رفت و منم به خونه چرت رفتم و در زدم.مادر در رو باز کرد و گفت:سلام عزیزم…
اومدم داخل و کیفم رو روی مبل انداختم.مادر قهوه ای آورد و بهم گفت:مدرسه جدید چطور بود؟
_خوب
_عالیه٫راستی یه پسر تو آپارتمان ما به کلاس تو میاد که اسمش میهو هستش…
_چییییی؟؟نینیمیمتبیکمزبکبمبنبمیکیکسگ
یعنی میهو همون پسر بی ادبی که گیم میزد بودددد؟؟؟مبحیجینزمسکژذزنطکژکژ
چالش:به نظرت دایلون عاشق شد؟
_اممم…ماری اسم خواهرمه و اسمم دایلونه…پدرم اشتباه گفت.
_خب…دایلون!!اسم منم آنها هستش و مدیر اینجا هستم
_بله خانم!
_اسم کلاس تو B 2 هست.
_مم…نون!
_قابلی نداشتم دایلون جان!خداحاف
_بله!خداحافظ خانم
از اون دفتر مدیر چرت به کلاس B 2 رفتم.صدای در باعث سکوت کلاس شد و همه به من زل زده بودن.با لبخند کوچیک و سردی روی صندلی ای نشستم که ردیف دوم کنار دیوار کنار پنجره بود.کنارم یک پسر بنام پارک میهو مینشست.جلوم یه دختر به اسم کاری و پشتم یه دختر دیگه به اسم سومی.میهو با خودکارش به من زد و گفت:اسمت چیه؟
گفتم:من کیم دایلونم…
بچه ها شگفت زده شدن و پچ پچ میکردن تا اینکه معلم اومد و درس رو شروع کرد.شاید بپرسید معنی اسم ماری چیه…ماری اسم دیگر مریم مسیح در اروپاعه…من دوستش ندارم…
تو اسلاید دوم عکس میهو هستش…
کلاس ریاضی تموم شد و به سالن غذا رفتیم.پیدا کردن جا خیلی سخت بود و با دیدن اینکه میهو و سومی برام جا گرفته بودن تعجب کرده بودم.رفتم پیششون…سومی گفت:من لی سومی هستم این پسر هم پارک میهو
_خوشوقتم
_اها…معنی اسم دایلون چیه؟
کمی فکر کردم…اخه از خودم در آوردم و بعد فکرم گفتم:
_سایه ی…دریا
_جه معنی قشنگی
میهو گفت:آره خیلی
عکس سومی تو اسلاید سوم هست.
غذا رو خوردیم و دوباره به کلاس رفتیم و ادبیات خوندیم و بعد به کلاس ورزش…
تو کلاس ورزش میهو کمکم کرد که ۱۸۰ برم و شومی هم کمکم کرد که پشتک وارو بزنم.بعد زنگ ورزش زنگ شیمی و …
زنگ آخر که همه به خونه میرفتن…سومی گفت:دایلون خیلی از آشنایی باهات خوشحال شدم
_منم همینطور سومی
_تا فردا
_بای
میهو دستش رو روی شونه ام گذاشت و گفت:فعلا
سرخ شدم و گفتم:خدافظ
رفت و منم به خونه چرت رفتم و در زدم.مادر در رو باز کرد و گفت:سلام عزیزم…
اومدم داخل و کیفم رو روی مبل انداختم.مادر قهوه ای آورد و بهم گفت:مدرسه جدید چطور بود؟
_خوب
_عالیه٫راستی یه پسر تو آپارتمان ما به کلاس تو میاد که اسمش میهو هستش…
_چییییی؟؟نینیمیمتبیکمزبکبمبنبمیکیکسگ
یعنی میهو همون پسر بی ادبی که گیم میزد بودددد؟؟؟مبحیجینزمسکژذزنطکژکژ
چالش:به نظرت دایلون عاشق شد؟
۲.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.