از جمهوری تا تجریش

از جمهوری تا تجریش
انقدر بهمن نبودنت را دود کردم
' تهران '
در پک های اخرم غرق شد
و
چنارهای ولیعصر
که با من قدم می زدند
تنگی نفس گرفتند
پیاده رو ها هم
نمیدانم حوالی کدام خاطره ی نا تمام بوسه ها یت
اتحادشان را
از دست دادند
اما
امان
از
' یکشنبه ها '
به وقت پنج بعد از ظهر
تو را با من قرار میگذارند
و هنوز
نبودنت را هضم نکرده اند
انگار
بدون رد پای نفس هایت
خیابان هم بغض کرده
میبینی
من
تن بی جان چنارها
این خیابان بی سر و ته
تمام پیاده رو های بهت زده
و از همه مهمتر ' یکشنبه ها ' ی بیقرار
هنوز هم
تو را دوست
خواهیم داشت

#احسان_امیری
دیدگاه ها (۳)

دست های منبر کاغذجهان را شعر می کند ...رم را برای ایتالیابرج...

در خیالم با خیالت بی خیال عالمم تا که هستی در خیالم با خیا...

اینکه نیستی تا باهم پیاده از چهار راه ولیعصر تا نوفل لوشاتو ...

خوشبختی از نگاهِ هرکسی معنایی متفاوت دارد !اما از نظر من آدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط