جور دیگر باید دید...
جور دیگر باید دید...
این روزها با فرونشستن حجم و شدت اعتراضات بخشهایی از جامعه فرصت تازه ای برای اندیشیدن در باب چالش های #حکمرانی_شایسته فراهم شده که می توان با صبر و تأمل به یک فرصت مدیریتی تبدیل کرد.
پیش از این چندین بار درباره چند نکته نوشتم:
اینکه #دولت_سیزدهم دولتی بی گفتمان است.
اینکه #سرمایه_اجتماعی نظام در حال ریزش و نیازمند توجه است.
اینکه یکی از چالش های بنیادین جامعه، چالش گسست هویتی است.
اینکه برای توسعه فرهنگ گفتگو نیاز به یک #گفتمان قابل چانه زنی، غیرهویتی و غیردوقطبی است.
و...
می دانم که تعابیر پیش رو در فرهنگ واژگان بخشی از نیروهای انقلابی یک انتحار روشنفکرانه تلقی می شود اما شاید به تعبیر سهراب، به شستن چشم ها و جور دیگر دیدن کمکی کند.
شعار معترضان این روزها که به یک شعار ممنوعه تبدیل شده و سردادن آن به مثابه قرار گرفتن در مسیر دشمنی با نظام تلقی می شود از دید من یک فرصت استثنایی برای ایجاد یک نگاه ایجابی به فرایند تحول و اصلاح در جامعه است.
من اگر مشاور رییس جمهور بودم حتما به ایشان پیشنهاد می دادم شعار زن، زندگی، آزادی ... مرد، میهن، آبادی را بر سر دست بگیرد و گوشه ای از این جامعه تحول خواه را برای ساختن زندگی برای میهن به خدمت گرفته و برابری زن و مرد در مسیر آبادانی میهن را فریاد کند.
این را می دانم و می فهمم که ممکن است چنین شعاری از زبان رییس جمهور برای بسیاری از مردم بویژه معترضان قابل پذیرش نباشد اما کمترین فایده اش ارسال پیام به مردان و زنانی است که هیچ گوشی، فریادشان را نشنیده است.
ارسال این پیام به جامعه است که لازم نیست شعارهایشان را از زبان بیگانگان بشنوند.
ارسال پیام به نیروهای انقلابی است که برای ساخت میهن و رسیدن به یک هدف مشترک، نیازی به یک دوقطبی تازه نیست.
این شعار یک فرصت تاریخی برای تولید آرام گفتمانی قابل چانه زنی است که مشارکت مرد و زن را برای بیشترین خواسته های جمعی همین دولت بسیج می کند.
روشن است که این سخن به معنای نادیده گرفتن تخلفات و خرابکاری های سازماندهی شده نیست بلکه در باب ضرورت گسترش ادبیات آرامش بخش به جامعه و تفکیک حداکثری جامعه معترض از خرابکاران سازمان یافته و بازگشت فوری به مسیر رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی است.
این روزها با فرونشستن حجم و شدت اعتراضات بخشهایی از جامعه فرصت تازه ای برای اندیشیدن در باب چالش های #حکمرانی_شایسته فراهم شده که می توان با صبر و تأمل به یک فرصت مدیریتی تبدیل کرد.
پیش از این چندین بار درباره چند نکته نوشتم:
اینکه #دولت_سیزدهم دولتی بی گفتمان است.
اینکه #سرمایه_اجتماعی نظام در حال ریزش و نیازمند توجه است.
اینکه یکی از چالش های بنیادین جامعه، چالش گسست هویتی است.
اینکه برای توسعه فرهنگ گفتگو نیاز به یک #گفتمان قابل چانه زنی، غیرهویتی و غیردوقطبی است.
و...
می دانم که تعابیر پیش رو در فرهنگ واژگان بخشی از نیروهای انقلابی یک انتحار روشنفکرانه تلقی می شود اما شاید به تعبیر سهراب، به شستن چشم ها و جور دیگر دیدن کمکی کند.
شعار معترضان این روزها که به یک شعار ممنوعه تبدیل شده و سردادن آن به مثابه قرار گرفتن در مسیر دشمنی با نظام تلقی می شود از دید من یک فرصت استثنایی برای ایجاد یک نگاه ایجابی به فرایند تحول و اصلاح در جامعه است.
من اگر مشاور رییس جمهور بودم حتما به ایشان پیشنهاد می دادم شعار زن، زندگی، آزادی ... مرد، میهن، آبادی را بر سر دست بگیرد و گوشه ای از این جامعه تحول خواه را برای ساختن زندگی برای میهن به خدمت گرفته و برابری زن و مرد در مسیر آبادانی میهن را فریاد کند.
این را می دانم و می فهمم که ممکن است چنین شعاری از زبان رییس جمهور برای بسیاری از مردم بویژه معترضان قابل پذیرش نباشد اما کمترین فایده اش ارسال پیام به مردان و زنانی است که هیچ گوشی، فریادشان را نشنیده است.
ارسال این پیام به جامعه است که لازم نیست شعارهایشان را از زبان بیگانگان بشنوند.
ارسال پیام به نیروهای انقلابی است که برای ساخت میهن و رسیدن به یک هدف مشترک، نیازی به یک دوقطبی تازه نیست.
این شعار یک فرصت تاریخی برای تولید آرام گفتمانی قابل چانه زنی است که مشارکت مرد و زن را برای بیشترین خواسته های جمعی همین دولت بسیج می کند.
روشن است که این سخن به معنای نادیده گرفتن تخلفات و خرابکاری های سازماندهی شده نیست بلکه در باب ضرورت گسترش ادبیات آرامش بخش به جامعه و تفکیک حداکثری جامعه معترض از خرابکاران سازمان یافته و بازگشت فوری به مسیر رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی است.
۱۱.۴k
۲۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.