دل من یه روز به دریا زد و رفت
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنۀ کفش فرار وُ وَرکشید
آستین همت رو بالا زد وُ رفت
یه دفعه بچه شد وُ تنگ غروب
سنگ توی شیشۀ فردا زد وُ رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوّا زد وُ رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامۀ فرداها رو تا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه ، دلش می خواست ، ولی
آخرش توی غبارا زد وُ رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد وُ رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنۀ کفش فرار وُ وَرکشید
آستین همت رو بالا زد وُ رفت
یه دفعه بچه شد وُ تنگ غروب
سنگ توی شیشۀ فردا زد وُ رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوّا زد وُ رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامۀ فرداها رو تا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه ، دلش می خواست ، ولی
آخرش توی غبارا زد وُ رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد وُ رفت
۳.۳k
۱۱ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.