حالم

حالم

کودکی که هرشب

سنجاقِ پیرهن‌اش در تن‌اش فرو می‌رود

نمی توانم دردم را به زبان بیاورم
دیدگاه ها (۴)

همچنانبه صدای قدم‌هایی گوش سپرده‌امکه نزدیک می‌شوند ونمی‌رسن...

آرام شده ام...مثل درختی در پاییز...وقتی تمام برگهایش را باد ...

حالم خوب استامادلمتنگِ آن روزهایی شدهکه می توانستمازته دل بخ...

چه دورم از نفس هایت چه از تب کردنم دوریچه بیرحمانه تن دادی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط