آدمی گاه چنان در خموشی فرومی رود

آدمی گاه چنان در خموشی فرومی رود
که زبان از او دست میشوید
و اندیشه بی قدرت جلا میماند
در سکوتهای طولانی واژه ها نه گم میشوند
که از ما رو بر می تابند؛ .
گویی ،حقیقت تنها به آنان ظاهر میشود
که جرأت رها کردن را دارند
سخن زمانی از یاد میرود که
روح بار حقیقت را بیش از توان الفاظ
بر دوش کشیده باشد.

با دوصد فکر نیاید به زبانم یک حرف
بس که در کنج خموشی سخن از یادم رفت

کلیات طغرای_مشهدی، غزلیات


.
.
.
دیدگاه ها (۳)

وفا زورِ تحمل حقیقت دیگری ست.و تنها آنان که تاب حقیقت دارند ...

همگان در وَهم تَسلی می مانند؛دل خوشی جلوه دیگر ناتوانی است؛ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط