همگان در وهم تسلی می مانند

همگان در وَهم تَسلی می مانند؛

دل خوشی جلوه دیگر ناتوانی است؛
و تسلی نقابی ست که آدمی
بر چهره شکست می‌زند
تا صدای فروپاشی خود را نشنود.
خیال باطل.


دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق
اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند

دیوان #صائب_تبریزی، غزلیات



.
.
دیدگاه ها (۳)

بعضی از معاشرتها برام بوی زندگی میدناینطورین که ته مونده ی ا...

پاییز هم پاییزای قدیم سوز میزد توی تن آدم دلش میلرزید . یاد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط