شاهنامه ۴۶
#شاهنامه #۴۶ #
رستم نخست پیامی برای کاوس فرستاد: « من با سپاهی گران برای نجات تو می آیم!» و آنگاه نامه ای هاماوران نوشت که :« این چه رفتار نامردانه ای بود که تو کردی.که کاوس را با نیرنگ گرفتار کنی. اکنون یا او را رها کن و یا آماده کارزا با من باش!
چون شاه هاماوران نامه را خواند آشفته شد پاسخ داد.« کاوس را هرگز آزادی نخواهد بود و اگر تو نیز به این سرزمین بیائی همین بند و زندان در انتظارت است من نیز آماده ی کارزارم.
پیلتن از پاسخهای شاه هاماوران خشمگین شد، سپاهی گران را آماه حرکت نمود رستم نیز با لباس رزم ، سوار بر رخش و گرز گران بر گردن، با جوش و خروش رو به سوی دشمن نهاد.
سپاه هاماوران وقتی یال و کوپال رستم را دید هر یک با بزرگان خود به رایزنی پرداخت و سر انجام چاره را در آن دید که از شاه مصر و بر برستان در این جنگ سخت ، یاری بخواهد. پس دو نامه نوشت و به دو جوان دلیر سپرد تا یکی را به مصر و دیگری را به بر برستان برسانند.
چون نامه به ایشان رسید و از لشکر کشی رستم آگاهی یافتند،به و تهیه سپاه پرداختند به سوی هاماوران می شتافتند . رستم چون چنین دید پیامی در نهان به کاوس فرستاد که « سپاه سه کشور متحد شده و به نبرد من آمده اند. نیک می دانم اگر از جای بجنبم یک تن از دلیران آنها را زنده نخواهم گذاشت ولی من نگرانم که مبادا از راه کین آسیب به شما برسد » کیکاوس پاسخ داد :« هیچ نگران نباش و بدان که یزدان یار من منست. بر آنها بتاز
پس تهمتن ، سوار بر رخش به سوی نبرد گاه شتافت و در برابر دشمن ایستاده ، مبارز طلبید و اما هرگز کسی را یارای پیش آمدن نبودپس به پایگاه خود باز گشت
بامداد روزی دیگر پیلتن سپاه را بیاراست از سوی دیگر شاهان سه کشور نیز لشکرهای خود را به حرکت آوردند.از بربرستان صدو شصت پیل دمان ، از هاوران صد پیل و لشکر بزرگ و از مصر سپاهی عظیم
دلیران دو سپاه در برابر یکدیگر ایستادند. تهمتن مردانه از کشتن سیاهی لشکر پرهیز می کرد و در پی شاه شام بود تا آنکه به او نزدیک شد و کمند انداخت و از کمرش گرفت و بر زمینش زد و بهرام او را بسته و گرفتار کرد. شاه بربرستان نیز به گرازه گرفتار آمد. از آنسوی شاه هاماوران چون نگاه کرد،
پس شاه شاهاوران گنج و گوهر فراوان نزد رستم فرستاد و به این شرط که کاوس را آزاد کند، امان خواست. رستم با شاه هاماوران به شهر باز گشت ، کاووس و یاران او را از زندان آزاد کرد و تاج و تخت را به شایستگی به او باز پس داد.
@hakimtoosi
رستم نخست پیامی برای کاوس فرستاد: « من با سپاهی گران برای نجات تو می آیم!» و آنگاه نامه ای هاماوران نوشت که :« این چه رفتار نامردانه ای بود که تو کردی.که کاوس را با نیرنگ گرفتار کنی. اکنون یا او را رها کن و یا آماده کارزا با من باش!
چون شاه هاماوران نامه را خواند آشفته شد پاسخ داد.« کاوس را هرگز آزادی نخواهد بود و اگر تو نیز به این سرزمین بیائی همین بند و زندان در انتظارت است من نیز آماده ی کارزارم.
پیلتن از پاسخهای شاه هاماوران خشمگین شد، سپاهی گران را آماه حرکت نمود رستم نیز با لباس رزم ، سوار بر رخش و گرز گران بر گردن، با جوش و خروش رو به سوی دشمن نهاد.
سپاه هاماوران وقتی یال و کوپال رستم را دید هر یک با بزرگان خود به رایزنی پرداخت و سر انجام چاره را در آن دید که از شاه مصر و بر برستان در این جنگ سخت ، یاری بخواهد. پس دو نامه نوشت و به دو جوان دلیر سپرد تا یکی را به مصر و دیگری را به بر برستان برسانند.
چون نامه به ایشان رسید و از لشکر کشی رستم آگاهی یافتند،به و تهیه سپاه پرداختند به سوی هاماوران می شتافتند . رستم چون چنین دید پیامی در نهان به کاوس فرستاد که « سپاه سه کشور متحد شده و به نبرد من آمده اند. نیک می دانم اگر از جای بجنبم یک تن از دلیران آنها را زنده نخواهم گذاشت ولی من نگرانم که مبادا از راه کین آسیب به شما برسد » کیکاوس پاسخ داد :« هیچ نگران نباش و بدان که یزدان یار من منست. بر آنها بتاز
پس تهمتن ، سوار بر رخش به سوی نبرد گاه شتافت و در برابر دشمن ایستاده ، مبارز طلبید و اما هرگز کسی را یارای پیش آمدن نبودپس به پایگاه خود باز گشت
بامداد روزی دیگر پیلتن سپاه را بیاراست از سوی دیگر شاهان سه کشور نیز لشکرهای خود را به حرکت آوردند.از بربرستان صدو شصت پیل دمان ، از هاوران صد پیل و لشکر بزرگ و از مصر سپاهی عظیم
دلیران دو سپاه در برابر یکدیگر ایستادند. تهمتن مردانه از کشتن سیاهی لشکر پرهیز می کرد و در پی شاه شام بود تا آنکه به او نزدیک شد و کمند انداخت و از کمرش گرفت و بر زمینش زد و بهرام او را بسته و گرفتار کرد. شاه بربرستان نیز به گرازه گرفتار آمد. از آنسوی شاه هاماوران چون نگاه کرد،
پس شاه شاهاوران گنج و گوهر فراوان نزد رستم فرستاد و به این شرط که کاوس را آزاد کند، امان خواست. رستم با شاه هاماوران به شهر باز گشت ، کاووس و یاران او را از زندان آزاد کرد و تاج و تخت را به شایستگی به او باز پس داد.
@hakimtoosi
۵.۳k
۲۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.