پارت ۲۲
پارت ۲۲
کوک: بیا یکم دیگه بخوابیم
ا/ت: اره بیا
کوک: ساعت ۳۰: ۶ باید بیدار بشی فهمیدی
ا/ت: باشه
ساعت ۳۰ : ۶
کوک: ا/ ت باشد دیگه شب نمیخوابی
ا/ت: باشه پاشودم
رفتن پایین
مامان ک: کوک پسرم من کیمچی با ( نودل و گوشت درست کردم بیاین بخورین )
بابا ک: بیا دخترم
کوک:مرسی مامان نیاز به زحمتت نبود
مامان ک: خواهش میکنم پسرم زحمت چیه دیگه خوب بخورین تا سرد نشوده
شام رو خوردیم و من ظرف ها رو شستم و نشستیم فیلم دیدیم
مامان ک: عزیزم کوک رزی نمیاد
کوک: اون خونشونه اما اگر زنگ بزنم میاد
مامان ک: زنگ بزن بیاد
کوک: الو
رزی: الو
کوک: خوبی
رزی :خوبم
کوک: عزیزم بیا خونه ما مامان اومده
رزی : باشه الان میام (زوق)
کوک:خدافظ
رزی : میبینمت
یک ساعت بعد۴۸ : ۷
زینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
ا/ت: من باز میکنم
در رو باز کرد رزی پرید تو بغل ا/ت ا/ت هم بغلش کرد و گفت
خوش اومدی
رزی: مرسی عشقم
کوک : خوش اومدی
رزی : مرسی وای مامان (گریه)
مامان ک: عزیزم گریه نکن
بابا ک: دخترم اشکات رو پاک کن ما اینجایم
رزی اشکاش رو پاک کرد و نشستن به پای حرف زدن و فیلم دیدن ساعت تقریبا یک شب شده بود رزی خونه ما خوابید امشب
ومن وکوک رفتیم داخل اتاقمون
کن لباس خوابم رو پوشیدم و اومد برم روی تخت کوک رو خیمه زد تا ببوستم که در اتاق باز شد مامان کوک بود
مامان ک: ام ادامه بدین من رفتم
ا/ت : وای نههههههههه
کوک: (خنده)
ا/ت: مرض
کوک: بیا بغلم عشق من
خوابیدن و صبح زود
بچه ها مرسی که حمایت میکنید من پارت بعدی رو جمعه یا شنبه میزارم باز هم مرسی
لایک: ۲۲
کامت۶۱
بعدی در کمین است
کوک: بیا یکم دیگه بخوابیم
ا/ت: اره بیا
کوک: ساعت ۳۰: ۶ باید بیدار بشی فهمیدی
ا/ت: باشه
ساعت ۳۰ : ۶
کوک: ا/ ت باشد دیگه شب نمیخوابی
ا/ت: باشه پاشودم
رفتن پایین
مامان ک: کوک پسرم من کیمچی با ( نودل و گوشت درست کردم بیاین بخورین )
بابا ک: بیا دخترم
کوک:مرسی مامان نیاز به زحمتت نبود
مامان ک: خواهش میکنم پسرم زحمت چیه دیگه خوب بخورین تا سرد نشوده
شام رو خوردیم و من ظرف ها رو شستم و نشستیم فیلم دیدیم
مامان ک: عزیزم کوک رزی نمیاد
کوک: اون خونشونه اما اگر زنگ بزنم میاد
مامان ک: زنگ بزن بیاد
کوک: الو
رزی: الو
کوک: خوبی
رزی :خوبم
کوک: عزیزم بیا خونه ما مامان اومده
رزی : باشه الان میام (زوق)
کوک:خدافظ
رزی : میبینمت
یک ساعت بعد۴۸ : ۷
زینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
ا/ت: من باز میکنم
در رو باز کرد رزی پرید تو بغل ا/ت ا/ت هم بغلش کرد و گفت
خوش اومدی
رزی: مرسی عشقم
کوک : خوش اومدی
رزی : مرسی وای مامان (گریه)
مامان ک: عزیزم گریه نکن
بابا ک: دخترم اشکات رو پاک کن ما اینجایم
رزی اشکاش رو پاک کرد و نشستن به پای حرف زدن و فیلم دیدن ساعت تقریبا یک شب شده بود رزی خونه ما خوابید امشب
ومن وکوک رفتیم داخل اتاقمون
کن لباس خوابم رو پوشیدم و اومد برم روی تخت کوک رو خیمه زد تا ببوستم که در اتاق باز شد مامان کوک بود
مامان ک: ام ادامه بدین من رفتم
ا/ت : وای نههههههههه
کوک: (خنده)
ا/ت: مرض
کوک: بیا بغلم عشق من
خوابیدن و صبح زود
بچه ها مرسی که حمایت میکنید من پارت بعدی رو جمعه یا شنبه میزارم باز هم مرسی
لایک: ۲۲
کامت۶۱
بعدی در کمین است
۳۸.۶k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.