پارت ۲۰ معلم سخت گیر من
پارت ۲۰ معلم سخت گیر من
انا : استاد ا/ت بیرون نبود ندیدینش
کوک: بهش گفتم بره دفترم تا برم پیشش کارش دارم
انا : اها مرسی استاد فعلا
کوک: به سلامت
ا/ت: تو روغ گفتنم مهارت داری
کوک: ا/ت یک کاری نکن همین جا پارت کنم
ا/ت: اوک
کوک: دفع آخر و اولت باشع از این کار ها میکنی فهمیدی
ا/ت: اوف
کوک : فهمیدی
ا/ت: بله
کوک: خوبه از در پشتی برو تو اتاقم
ا/ت: تو دل ) وای نه اتاقه هر دبیر تخت داره الان چیکار کنم
ا/ت: با. س. یعنی. با. ش
کوک: در رو ببند
رفتم اتاق کوک نشستم روی تخت
که در باز شد کوک بود
کوک: خوبه خودت هم آماده ای
در رو قفل کرد کیلید رو گذاشت بالای کمد
من بلند شدم رفتم پشت میزش وایسادم
کوک: بیا اینور
ا/ت: نه تورو خدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه
همین جور که حرف میزد چشم هاش رو بسته بود
کوک از فرصت استفاده کرد ا/ت رو گرفت پرتش کرد روی تخت یک نفره
( دوستان عزیز لطفا اگر دوست ندارید گذارش نکنید )
شروع کرد به کندن لباس های من
و فقط دکمه های لباسش رو باز کرد و لباسش رو انداخت گوشه خودش رو کند و زیپ شلوارش رو باز کرد و منم همش عقب میرفتن که خوردم به تاج تخت کوک ک*یرش رو در آورد و شلوار هنوز پاهاش بود پاهای من کشید زیپ دامنم. و باز کرد شورتم تا نصفه کشید پایین و بدون خیس کردن وارد کرد و در دهنم رو گرفت که منم از درد ناله های خفه میکردم
بعد از چند دقیقه ازم کشید بیرون
و بلندم کرد لبم رو بوسید به حالت مرگ
و زنگ به صدا در اومد از لبم جون کند و بهم دیگه نگاه میکردیم که گوشی کوک زنگ خورد گوشی رو انداخت روی حالت سوکت پ فقط تو چشم های من نگاه میکرد گفت
این همه خوشگلی طبیعی نیست دختر تو منو روانی کردی
گفتم کوک این زنگ هم با ما داری چرا
گفت چون دبیر ندارین من میام سر کلاستون و منم امروز دانش اموز ندارم پس میام
گفتم اها اجاز میدی لباسم رو بپوشم
گفت اره بپوش
لباسم رو پوشیدم اون هم پوشید رفتیم سر کلاس ساشا گفت چرا انقدر کج راه میای دختر گفتم هیچ یه سگ وحشی کارم گرفته گفت اها گرفتم
انا : استاد ا/ت بیرون نبود ندیدینش
کوک: بهش گفتم بره دفترم تا برم پیشش کارش دارم
انا : اها مرسی استاد فعلا
کوک: به سلامت
ا/ت: تو روغ گفتنم مهارت داری
کوک: ا/ت یک کاری نکن همین جا پارت کنم
ا/ت: اوک
کوک: دفع آخر و اولت باشع از این کار ها میکنی فهمیدی
ا/ت: اوف
کوک : فهمیدی
ا/ت: بله
کوک: خوبه از در پشتی برو تو اتاقم
ا/ت: تو دل ) وای نه اتاقه هر دبیر تخت داره الان چیکار کنم
ا/ت: با. س. یعنی. با. ش
کوک: در رو ببند
رفتم اتاق کوک نشستم روی تخت
که در باز شد کوک بود
کوک: خوبه خودت هم آماده ای
در رو قفل کرد کیلید رو گذاشت بالای کمد
من بلند شدم رفتم پشت میزش وایسادم
کوک: بیا اینور
ا/ت: نه تورو خدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه
همین جور که حرف میزد چشم هاش رو بسته بود
کوک از فرصت استفاده کرد ا/ت رو گرفت پرتش کرد روی تخت یک نفره
( دوستان عزیز لطفا اگر دوست ندارید گذارش نکنید )
شروع کرد به کندن لباس های من
و فقط دکمه های لباسش رو باز کرد و لباسش رو انداخت گوشه خودش رو کند و زیپ شلوارش رو باز کرد و منم همش عقب میرفتن که خوردم به تاج تخت کوک ک*یرش رو در آورد و شلوار هنوز پاهاش بود پاهای من کشید زیپ دامنم. و باز کرد شورتم تا نصفه کشید پایین و بدون خیس کردن وارد کرد و در دهنم رو گرفت که منم از درد ناله های خفه میکردم
بعد از چند دقیقه ازم کشید بیرون
و بلندم کرد لبم رو بوسید به حالت مرگ
و زنگ به صدا در اومد از لبم جون کند و بهم دیگه نگاه میکردیم که گوشی کوک زنگ خورد گوشی رو انداخت روی حالت سوکت پ فقط تو چشم های من نگاه میکرد گفت
این همه خوشگلی طبیعی نیست دختر تو منو روانی کردی
گفتم کوک این زنگ هم با ما داری چرا
گفت چون دبیر ندارین من میام سر کلاستون و منم امروز دانش اموز ندارم پس میام
گفتم اها اجاز میدی لباسم رو بپوشم
گفت اره بپوش
لباسم رو پوشیدم اون هم پوشید رفتیم سر کلاس ساشا گفت چرا انقدر کج راه میای دختر گفتم هیچ یه سگ وحشی کارم گرفته گفت اها گرفتم
۲۶.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.