چقدر خوب که بهار شد

چقدر خوب که بهار شد...
آدم دلش می‌خواهد در حصارِ دستان شفابخش آفتاب، رها شود، چشمانش را ببندد و همه را بدون توقع، دوست داشته باشد .
آدم دلش می‌خواهد عاشق باشد و شعرهای عاشقانه بخواند
و سفر کند
و حرف بزند
و بخندد و همینطور بی دلیل و بی بهانه، حال دلش خوب باشد !
اصلا آدم هوس می کند بیشتر از همیشه مراقب خودش باشد ...
بهار که می شود ؛ جهان، به طرز مشکوکی زیباست !
حتی خورشید هم جور دیگری می تابد
جوری که انگار خبرهای خوبی در راه است ...
دیدگاه ها (۳)

آنقدر مرا سرد کرداز خودشاز عشقحالا به جای دل‌یخ بسته ام!.آها...

از من به تو نصیحت" تنهایی "را بلد باش.باورش دشوار است اما بر...

عجب هوایی دارد این بهارتمام فضا را پر کرده است از اکسیژن های...

چشمان تو بےواژه ترین شـ؏ـر جھان است... بےواژه بخوانم ڪه غ...

پارت 3

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط