خنده های از ته دلم را در هفت سالگی جا گذاشته ام

خنده های از ته دلم را در هفت سالگی جا گذاشته ام
شاید بارها خندیده‌ام اما هیچ کدوم مزه‌ی اون روزها رو نداد
دیدگاه ها (۲)

از من که دور میشدی،صدایت را در حنجره ام جا میگذاشتی،اشکت را ...

"میخواهم بدانی که تمام نشده ای!"از ذهنم نرفته‌ای و هنوز در ق...

تو همونی که وقتی میبینم زُل زدی به من دستو پامو گم میکنم و ق...

خواب دیدم مادرم هنوزجوونهپدرم هنوز بلندبلند میخندهخواب دیدم ...

هیچی به اندازه ی یه لیوان چای نمیتونه حال آدمو خوب کنه...مخص...

به قَلبم می فشارمت ؛ تو رو که خودِ قَلبمی...♥️دلبرآرزو می کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط