غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست،
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست،
غنچه آن روز ندانست که این گریه ز چیست..
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل،
گریهی باغ فزونتر شد و چون ابر گریست..
باغبان آمد و یکیک همه گلها را چید،
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالیست..
باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟
گفت پژمردگیاش را نتوانم نگریست..
من اگر ز رویِ هر شاخه نچینم گل را،
چه به گلزار و چه گلدان دگر عمرشب فانیست..
همه محکوم به مرگند چه انسان چه گیاه،
این چنین است همه کارِ جهان تا باقیست..
گریهی باغ از آن بود که او میدانست،
غنچه گر گل بشود هستیِ او گردد نیست..
رسمِ تقدیر چنین است و چنین خواهد بود،
میرود عمر، ولی خنده به لب باید زیست ...
#جواد.نارنجی
🌹⚡🌹⚡🌹⚡🌹
غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست،
غنچه آن روز ندانست که این گریه ز چیست..
باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل،
گریهی باغ فزونتر شد و چون ابر گریست..
باغبان آمد و یکیک همه گلها را چید،
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالیست..
باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟
گفت پژمردگیاش را نتوانم نگریست..
من اگر ز رویِ هر شاخه نچینم گل را،
چه به گلزار و چه گلدان دگر عمرشب فانیست..
همه محکوم به مرگند چه انسان چه گیاه،
این چنین است همه کارِ جهان تا باقیست..
گریهی باغ از آن بود که او میدانست،
غنچه گر گل بشود هستیِ او گردد نیست..
رسمِ تقدیر چنین است و چنین خواهد بود،
میرود عمر، ولی خنده به لب باید زیست ...
#جواد.نارنجی
🌹⚡🌹⚡🌹⚡🌹
۲.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲