هم از سکوت گریزان هم از صدا بیزار

هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار
اگر چه می‌گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
به خانه‌ام بروم؟! خانه از سکوت پر است
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
دیدگاه ها (۱)

‌به کدام فرصت آخر به گلایه گویمت من که غم جدایی تو چه به روز...

My painting is not good, but I draw it around you.نقاشیم خوب...

چند لحظه همه چیز را رها کن، کمی بنشین و چشمانت را ببند.تصور ...

بودنها هم بودنهای قدیم...!نه اینترنت بود، نه تلفنفقط نگاه بو...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط